سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برای آدمی زشت است که عملش از دانشش کمتر باشد و کردارش به گفتارش نرسد . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 86 خرداد 12 , ساعت 11:41 صبح

 

از نظر زمانى، نخستین عامل، درخواست بیعت از امام حسین (ع) از طرف حکومت یزید و مخالفت آن حضرت با این بیعت است. چنانکه مورخان مى‏گویند، پس از مرگ معاویه در نیمه ماه رجب سال 60 هجرى (16)یزید به «ولید بن عتبه بن ابى سفیان»، حاکم مدینه، نوشت که از حسین بن على براى خلافت او بیعت بگیرد و به وى فرصت تأخیر در این کار را ندهد. با رسیدن نامه یزید، حاکم مدینه حسین بن على (ع) را خواست و موضوع را با او در میان گذاشت. حسین (ع) که از زمان حیات معاویه با ولیعهدى یزید بشدت مخالفت کرده بود، این بار نیز از بیعت سرباز زد. زیرا بیعت با یزید، نه تنها به معناى صحه گذاشتن بر خلافت شخص ننگینى مانند او بود، بلکه به معناى تأیید بدعت بزرگى همچون تاسیس رژیم سلطنتى بود که معاویه آن را پایه گذارى کرده بود. چند روز فشار از طرف حاکم مدینه ادامه داشت، ولى حسین بن على (ع) در برابر آن مقاومت مى‏کرد. بر اثر تشدید فشار، حضرت در 28 رجب با اعضاى خانواده و گروهى از بنى هاشم، مدینه را به سوى مکه ترک گفت و در سوم شعبان وارد این شهر شد/

انتخاب مکه از میان شهرهاى مختلف، به این دلیل بود که مکه، حرم امن بود، و علاوه بر آن موسم حج در پیش بود و با توجه به اجتماع قریب الوقوع حجاج در مکه، این شهر بهترین جا براى ابلاغ پیام امام و رساندن اهداف او به اطلاع مسلمانان بود/

نهضت امام حسین (ع) تا اینجا ماهیت عکس العملى داشت،آنهم عکس العمل منفى در برابر یک تقاضاى نامشروع، زیرا حکومت یزید از او با فشار و اصرار بیعت مى‏خواست و او خوددارى مى‏ورزید؛ ولى در هر حال این موضوع روشن است که امام پیش از آنکه دعوت کوفیان پیش آید، در برابر فشار حکومت یزید، از خود مخالفت نشان داد و اگر دعوت آنان نیز نبود، باز امام با یزید بیعت نمى‏کرد/

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEHC.htm


شنبه 86 خرداد 12 , ساعت 11:41 صبح

 

ابن قتیبه در کتاب، الامامة و السیاسة، روایت کرده مى‏نویسد:

هنگامى که معاویه تصمیم گرفت براى یزید بیعت بگیرد، وارد مدینه شد.امام حسین و ابن عباس با وى ملاقات کردند.پس معاویه از فرزندان برادرش امام حسن (ع) جویا شد.امام وى را پاسخ گفت.معاویه در اینجا آغاز سخن کرد، و از پیامبر (ص) یاد کرده و در پایان خطابه خود گفت : شما از چندى پیش از امر یزید به خوبى آگاهید.خدا مى‏داند که منظور من از ولایت عهدى یزید تنها این است که شکافها پر شود و نابرابریها برطرف گردد.به نظر من این اقدام بهترین عملى است که انجام گرفته است، و هر چشم بینایى آن را مى‏پذیرد.

این نظر من درباره یزید است.حال با توجه به اینکه شما هم به زینت علم و دانش و کمال مروت و جوانمردى آراسته‏اید و هم با من نسبت خویشاوندى دارید، از هر کس در تأیید این نظریه سزاوارتر خواهید بود.من در موارد بسیارى یزید را مورد آزمایش قرار داده و در او اختصاصاتى دیده‏ام که در وجود شما و دیگران دیده نشده است.علاوه بر این او به سنت آگاه است و به قرائت قرآن آشناست.او داراى حلم و بردبارى است، تا آنجا که گویى بر شیران سرسخت ترجیح دارد.

شما خوب مى‏دانید که رسول خدا (ص) به وسیله رسالت خود از هر خطا و اشتباهى مصون خواهد بود.در غزوه السلاسل بى آنکه توجهى به ابو بکر صدیق و عمر فاروق و دیگر بزرگان صحابه و مهاجرین اولیه داشته باشد پرچم سپاه خود را به کسى سپرد که هیچ گونه نسبتى با قریش نداشت و او را بر دیگران ترجیح‏داد، و شما مى‏دانید که بهترین نمونه و الگوى ما رسول خداست. (1) شما اى پسران عبد المطلب در این موقعیت نیک بنگرید، و بدانید که در هر حال ما و شما دو طایفه‏اى بوده‏ایم که در میان جامعه سودمند بوده و سعى و کوشش فراوانى به کار برده‏ایم .

اکنون شما دو نفر از روى انصاف بیندیشید، و بدون تردید هر کس سخنى بر زبان بیاورد بر پایه گفتار شما خواهد بود.به خصوص که نزدیکان و خویشان بیش از همه در انتظار یارى شما بوده و در هر حال هر چشم بینا و آگاهى نظریات شما را مورد تحسین قرار خواهد داد.از درگاه خداوند براى خود و براى شما طلب آمرزش مى‏کنم.

همین که سخن معاویه بدینجا رسید، ابن عباس خود را آماده ساخت که به سخن پردازد، اما حسین بن على (ع) رو کرد به او و گفت: آرام باش.بدان که سخن او بیش از همه متوجه من بوده و بیش از هر کس او مرا به باد انتقاد و تهمت گرفته است.ابن عباس نیز از این امر خوددارى کرد.پس امام حسین (ع) برخاست.حمد و سپاس خداى را به جا آورد.بر پیامبر (ص) درود فرستاد و سپس سخن خود را چنین آغاز کرد.

اما بعد، اى معاویه بدان که گوینده هر اندازه سخن خود را طولانى سازد، باز هم هرگز یاراى برشمردن همه صفات رسول الله (ص) را نخواهد داشت، و تنها ممکن است به گوشه‏اى از صفات نیک آن حضرت اشاره کند.من خوب مى‏دانم که ملت اسلام پس از پیامبر (ص) چگونه رفتار کردند، و در برابر صفات و فضایل رسول خدا ستم روا داشتند.و درباره جانشین او از بیعت خود سرباز زدند.هیهات، هیهات، که سپیده صبح تاریکى شب را رسوا ساخت، و انوار درخشان خورشید بر نور ناچیز چراغها پیروز گردید.تو در برترى‏جویى در جاده افراط گام نهادى.در خودخواهى خود و نیز در برترى افراد ناشایست بر دیگران راه افراط و اجحاف پیمودى، و چنان خود را برتر شمردى که مانندى براى خود نیافتى.تو به تجاوز پرداختى و حقوق انسانها را هرگز مراعات نکردى، تا آنجا که شیطان به نصیب کامل و بهره فراوان خویش رسید.به آنچه که از یزید و شایستگى و تدبیر و سیاستش در میان امت محمد (ص) یادآور شدى آگاه گشتم.

تو بر این اندیشه‏اى که یزید را به مردم معرفى کنى، و چنان از او یاد مى‏کنى که مى‏پندارى چهره او بر مردم پوشیده است.و یا از امرى پرده برمى‏دارى که با دانش مخصوصى به کشف آن نایل شده‏اى.یزید موقعیت و هدفهاى خویشتن را به مردم نشان داده است.بهتر آن است که براى یزید همان راهى را پیش گیرى که خود رفته است.راه سگ بازى و تماشاى نبرد و ستیز سگها، و کبوتر بازى و تماشاى بازى کبوتران نر و ماده و زنان خواننده و نوازنده و انواع و اقسام بازیها.آرى یزید در این فنون بصیرت کامل دارد.از این خیال درگذر.راستى آیا این همه وزر و وبال و بار گناه که از مردم به دوش گرفته‏اى در پیشگاه خداوند براى تو کافى نیست، که باز هم مى‏کوشى با گمراهى این مردم بر دیگر گناهان خود بیفزایى؟ به خدا قسم اى معاویه تو دائم در این اندیشه به سر مى‏برى که به امور ناشایست پرداخته و جز ظلم و ستم به کار دیگرى سرگرم نبوده‏اى، و بیدادگرى تو در همه جا شایع است، اما خود با مرگ، چندان فاصله‏اى ندارى.در روز قیامت بر اعمالى وارد خواهى شد که ثبت و ضبط گردیده و روزى است که هرگز از آن گریزى نیست.

تو با این اعمال خود نسبت به ما ستم روا داشتى و ما را از میراث پدرى خود منع کردى.میراثى که پیامبر (ص) از همان آغاز ولادت براى ما فرزندانش مقرر فرموده بود.تو در غصب حق ما به همان دلیل متوسل گشتى که به هنگام وفات پیامبر (ص) براى جانشینى او استدلال مى‏کردند .او نیز این دلیل را پذیرفت و با ایمان به آن انصاف داد.پس به این ترتیب شما به ارتکاب هر کارى دست زدید و دلایل گوناگونى آوردید، و گفتید، چنین و چنان خواهد شد.تا سرانجام، اى معاویه سررشته کار به دست تو رسید.اما خلافت را از راهى به دست آوردى که هدف آن شخص دیگرى غیر از تو بود.در این مورد، اى دانایان عبرت گیرید.تو یادآور شدى که در عهد رسول خدا (ص) آن مرد فرماندهى سپاه را به عهده داشته و حضرت وى را امارت داده بود.باید بدانى که در آن هنگام عمرو بن عاص به این فضیلت مفتخر بوده که با پیامبر (ص) همنشین و با او بیعت کرده بود.تا اینکه خود در این امر کوتاهى کردند و مردم نیز از وى روى بگردانیدند و از حکومت او آزرده شدند و از همراهى با او خوددارى کردند، و رفتار نارواى او را برشمردند .سرانجام پیامبر (ص) فرمود: اى گروه مهاجرین از این روز به بعد او دیگر در میان شما مقامى ندارد و جز خودم کسى بر شما حکومت نمى‏کند.

تو چگونه به یک عمل منسوخ رسول خدا (ص) که در شرایطى خاص و سخت انجام گرفته استدلال مى‏کنى؟ ، و آن کس که مورد تأیید آن حضرت بوده برکنار کرده‏اى؟ تو چگونه به خود جرأت مى‏دهى که صحابى پیامبر (ص) را با تابعین مقایسه کنى و آنان را برابر بدانى؟ در حالى که خوب مى‏دانى که اطراف تو کسانى هستند که با رسول خدا (ص) همنشین‏اند و از افراد قابل اعتماد و دیندارى مى‏باشند.!

آیا درست است که این افراد را به طرف جوانى اسراف گر و فریفته دنیا سوق مى‏دهى.تا به این وسیله مردم را در شبهه انداخته و گرفتار خطا کنى؟ و به واسطه آن، دیگرى به لذایذ دنیا نایل گردد.اما بدان که به این وسیله آخرت خویشتن را بر باد مى‏دهى.و این براى تو جز زیانى آشکار امر دیگرى نخواهد بود.من از درگاه خداوندى براى خویشتن و براى شما آمرزش مى‏طلبم.

بیانات امام حسین (ع) در اینجا پایان یافت.پس معاویه رو کرد به ابن عباس و گفت: شنیدى، منظور او از این سخنان چه بود؟ حتما تو نیز سخنانى شدیدتر و تلخ‏تر از آنها خواهى گفت .ابن عباس گفت: به خدا سوگند، او ذریه رسول خدا (ص) و یکى از اصحاب کساء و از خاندانى پاک و مطهر است، و هر چه مى‏خواهى از وى بپرس و در میان مردم در انتظار باش و بدان که حکم خداوند جارى خواهد شد، که او بهترین داوران است.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEHB.htm


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ