حوادث شب ولادت
در روایات ما آمده است که در شب ولادت آنحضرتحوادث مهم و اتفاقات زیادی در اطراف جهان بوقوع پیوست کهپیش از آن سابقه نداشت و یا اتفاق نیفتاده بود که از جمله«ارهاصات»بوده بدانگونه که در داستان اصحاب فیل ذکر شد،و در قصیده معروف برده نیز آمده که چند بیت آن چنین است:
یوم تفرس منه الفرس انهم قد انذروا بحلول البؤس و الفئم و بات ایوان کسری و هو منصدع کشمل اصحاب کسری غیر ملتئم النار خامدة الانفاس من اسف علیه و النهر ساهی العین من سدم و ساء ساوه ان غاضتبحیرتها و رد واردها بالغیظ حین ظم کان بالنار ما بالماء من بلل حزنا و بالماء ما بالنار من ضرم
و شاید جامعترین حدیث در اینباره حدیثی است که مرحوم صدوق«ره»در کتاب امالی بسند خود از امام صادق علیه السلامروایت کرده و ترجمهاش چنین است که آنحضرت فرمود:
ابلیس به آسمانها بالا میرفت و چون حضرت عیسی«ع»بدنیا آمد از سه آسمان ممنوع شد و تا چهار آسمان بالا میرفت،و هنگامیکه رسولخدا«ص»بدنیا آمد از همه آسمانهای هفتگانهممنوع شد،و شیاطین بوسیله پرتاب شدن ستارگان ممنوعگردیدند،و قریش که چنان دیدند گفتند:
قیامتی که اهل کتاب میگفتند بر پا شده!
عمرو بن امیه که از همه مردم آنزمان به علم کهانت وستاره شناسی داناتر بود بدانها گفت:بنگرید اگر آن ستارگانیاست که مردم بوسیله آنها راهنمائی میشوند و تابستان و زمستاناز روی آن معلوم گردد پس بدانید که قیامتبر پا شده و مقدمهنابودی هر چیز است و اگر غیر از آنها است امر تازهای اتفاقافتاده.
و همه بتها در صبح آن شب به رو در افتاد و هیچ بتی درآنروز بر سر پا نبود،و ایوان کسری در آن شب شکستخورد وچهارده کنگره آن فرو ریخت.و دریاچه ساوه خشک شد.ووادی سماوه پر از آب شد.
آتشکدههای فارس که هزار سال بود خاموش نشده بود در آن شب خاموش گردید.
و مؤبدان فارس در خواب دیدند شترانی سخت اسبان عربیرا یدک میکشند و از دجله عبور کرده و در بلاد آنها پراکندهشدند،و طاق کسری از وسط شکستخورد و رود دجله در آنوارد شد.
و در آن شب نوری از سمتحجاز بر آمد و همچنان بسمتمشرق رفت تا بدانجا رسید،فردای آن شب تخت هر پادشاهیسرنگون گردید و خود آنها گنگ گشتند که در آنروز سخننمیگفتند.
دانش کاهنان ربوده شد و سحر جادوگران باطل گردید،وهر کاهنی که بود از تماس با همزاد شیطانی خود ممنوع گردید ومیان آنها جدائی افتاد.
آمنه گفت:بخدا فرزندم که بر زمین قرار گرفت دستهایخود را بر زمین گذارد و سر بسوی آسمان بلند کرد و بداننگریست،و نوری از من تابش کرد و در آن نور شنیدم گویندهایمیگفت:تو آقای مردم را زادی او را محمد نام بگذار.
آنگاه او را بنزد عبد المطلب بردند و آنچه را مادرش آمنه گفتهبود به عبد المطلب گزارش دادند،عبد المطلب او را در دامنگذارده گفت:
الحمد لله الذی اعطانی هذا الغلام الطیب الاردان قد ساد فی المهد علی الغلما
ستایش خدائی را که بمن عطا فرمود این فرزند پاک و خوشبورا که در گهواره بر همه پسران آقا است.
آنگاه او را به ارکان کعبه تعویذ کرد. (1) و در باره او اشعاریسرود.
و ابلیس در آن شب یاران خود را فریاد زد(و آنها را بیاریطلبید)و چون اطرافش جمع شدند بدو گفتند:ای سرور چه چیزتو را بهراس و وحشت افکنده؟گفت:وای بر شما از سر شب تابحال اوضاع آسمان و زمین را دگرگون میبینم و بطور قطع درروی زمین اتفاق تازه و بزرگی رخ داده که از زمان ولادت عیسیبن مریم تاکنون سابقه نداشته،اینک بگردید و به بینید این اتفاقچیست؟
آنها پراکنده شدند و برگشتند و اظهار داشتند:ما که تازهایندیدیم.
ابلیس گفت:این کار شخص من است آنگاه در دنیابجستجو پرداخت تا به حرم-مکه-رسید،و مشاهده کرد فرشتگان اطراف آنرا گرفتهاند،خواست وارد حرم شود که فرشتگان بر اوبانگ زده مانع ورود او شدند،بسمت غار حری رفت و چونگنجشکی گردید و خواست در آید که جبرئیل بر او نهیب زد:
-برو ای دور شده از رحمتحق!ابلیس گفت:ای جبرئیلاز تو سؤالی دارم؟
گفت:بگو،پرسید:از دیشب تاکنون چه تازهای در زمین رخداده؟
پاسخداد:محمد-صلی الله علیه و آله-بدنیا آمده.
شیطان پرسید:مرا در او بهرهای هست؟گفت:نه.
پرسید:در امت او چطور؟
گفت:آری.ابلیس که این سخن را شنید گفت:خوشنود وراضیم.
و در حدیث دیگری که در کتاب کمال الدین نقل کردهچنین است که در شهر مکه شخصی یهودی سکونت داشت ونامش یوسف بود،وی هنگامی که ستارگان را در حرکت وجنبش مشاهده کرد با خود گفت:این تحولات آسمانی بخاطرولادت همان پیغمبری است که در کتابهای ما ذکر شده کهچون بدنیا آید شیاطین رانده شوند و از رفتن به آسمانها ممنوعگردند. و چون صبح شد بمجلسی که چند تن از قریش در آن بودندآمد و بدانها گفت:آیا دوش در میان شما مولودی بدنیا آمده؟
گفتند:نه.
گفت:سوگند به تورات که وی بدنیا آمده و آخرین پیمبراناست و اگر اینجا متولد نشده حتما در فلسطین متولد گشته است.
این گفتگو گذشت و چون قریشیان متفرق شدند و بخانههایخود رفتند داستان گفتگوی با آن یهودی را با زنان و خاندان خودبازگو کردند و آنها گفتند:آری دیشب در خانه عبد الله بنعبد المطلب پسری متولد شده.
این خبر را بگوش یوسف یهودی رساندند،وی پرسید:آیا اینمولود پیش از آنکه من از شما پرسش کردم بدنیا آمده یا بعد ازآن؟گفتند:پیش از آن!گفت:آن مولود را بمن نشان دهید.
قریشیان او را به درب خانه آمنه آوردند و بدو گفتند:فرزندخود را بیاور تا این یهودی او را بهبیند،و چون مولود را آوردند ویوسف یهودی او را دیدار کرد جامه از شانه مولود کنار زد وچشمش به خال سیاه و درشتی که روی شانه وی بود بیفتاد دراینوقت قرشیان مشاهده کردند که حالت غش بر آن مرد یهودیعارض شد و بزمین افتاد قرشیان تعجب کرده و خندیدند.
یهودی برخاست و گفت:آیا میخندید؟باید بدانید که این پیغمبر پیغمبر شمشیر است که شمشیر در میان شما مینهد...
قرشیان متفرق شده و گفتار یهودی را برای یکدیگر تعریفمیکردند.
و در حدیثی که مرحوم کلینی شبیه به روایتبالا از مردی ازاهل کتاب نقل کرده آنمرد کتابی به قرشیان که ولید بن مغیرة وعتبة بن ربیعه و دیگران در میانشان بود رو کرده و گفت:نبوتاز خاندان بنی اسرائیل خارج شد و بخدا این مولود همان کسیاست که آنها را پراکنده و نابود سازد!
قریش که این سخن را شنیدند خوشحال شدند،مرد کتابیکه دید آنها خوشنود شدند بدیشان گفت:خورسند شدید! بخداسوگند این مولود چنان سطوت و تسلطی بر شما پیدا کند کهزبانزد مردم شرق و غرب گردد.
ابو سفیان از روی تمسخر گفت:او بمردم شهر خود تسلطمییابد!
و نظیر آنچه در روایات ما آمده برخی از این حوادث درروایات اهل سنت نیز ذکر شده اما در بسیاری از آنها این حوادثقبل از بعثت رسولخدا«ص»ذکر شده نه مقارن ولادت.
مانند روایاتی که در سیره ابن هشام و تاریخطبری و جاهای دیگر است و در صحیح بخاری نیز از ابن عباس روایتشده (2) و فخر رازی نیز در تفسیر آیه شریفه «فمن یستمعالآن یجد له شهابا رصدا» (3) در مورد منع شیاطین از نفوذ در آسمانها وتیرهای شهاب همین گفتار را داشته و اقوالی در اینباره نقلکرده (4) و از ابی بن کعب نیز حدیثی در اینمورد نقل کردهاند کهگفته است:
«لم یرم بنجم منذ رفع عیسی علیه السلام حتی بعث رسولالله-صلی الله علیه و آله-» (5) و در اشعار بعضی از شاعرانعرب نیز قسمتی از این حوادث در مورد مبعث آمده مانند اشعارزیر که از شاعری بنام قیروانی نقل شده که میگوید:
و صرح کسری تداعی من قواعده و انفاض منکسر الاوداج ذامیلو نار فارس لم توقد و ما خمدت مذالف عام و نهر القوم لم یسلخرت لمبعثه الاوثان و انبعثت ثواقب الشهب ترمی الجن بالشعل
یک سئوال
اکنون جای یک سئوال هست که اگر کسی بگوید:آیانظیر آنچه در این روایات آمده در کتابهای تاریخی و روایات غیراسلامی هم ذکری از آنها شده یا نه؟
که ما در پاسخ این سئوال میگوئیم:اولا اگر حدیث وروایتی از نظر سند و صدور از امام معصوم علیه السلام برای اثابتشد دیگر کدام روایت و تاریخی برای ما معتبرتر از آن حدیثو روایت میتواند باشد،و همه بحثها در همان قسمت اول واعتبار سند و به اصطلاح«صغرای قضیه»است،ولی پس ازاثبات دیگر استبعاد و زیر سئوال بردن حدیث،جز ضعف ایمان وتاریخ زدگی محمل دیگری نمیتواند داشته باشد،وگرنه کدامتاریخ و روایتی معتبرتر از آن تاریخ و روایتی است که از منبعوحی الهی سرچشمه گرفته باشد و کدام داستان و حدیثیمحکمتر از داستان و حدیثی است که از زبان پیمبران و ائمهمعصوم علیهم السلام صادر گردیده باشد!
مگر نه این است که سرچشمه پر فیض و زلال همه علومآنهایند؟و معیار صحت و سقم همه دانشهای بشری گفتار آنهااست؟
و ثانیا-میگوئیم:مگر تاریخ صحیح و دست نخوردهای از گذشتگان و زمانهای قدیم در دست داریم که ما بتوانیم اینروایات را با آنها منطبق ساخته و یا تاییدی از آنها بگیریم؟
جائی که مقدسترین کتابها مانند تورات و انجیل با آنهمهنسخههای متعددی که معمولا از آنها در دست مردم آن زمانهابوده و جمله جمله و کلمه بکلمه آنها مورد احترام و متن دستوراتدینی آنها بوده از دستبرد و تحریف و تصحیف و اسقاط در اماننبوده،و طاغوتهای زمان و جیره خوارانشان احکام و فرامین آنها رابنفع ایشان تغییر داده و یا اسقاط کردهاند،دیگر چگونه کتابهایتاریخی معدودی که در زوایای کتابخانهها با نسخههای خطیمنحصر به فرد یا نگشتشماری وجود داشته میتواند مورد اعتمادباشد؟
و ثالثا-بر فرض که چنین تاریخی وجود داشته باشد کهاوضاع و احوال آنزمانها را نوشته و ثبت کرده باشد آیا همهوقایعی که در آنزمانها اتفاق افتاده در تاریخها ثبت و نگارششده؟و آیا وسائل ارتباطی آنچنان بوده که تاریخ نگاران بتواننداز هر اتفاقی که در گوشه و کنار جهان آنروز اتفاق میافتادهمطلع گردند و آنرا در تاریخ ثبت کنند؟مگر امروزه با تمام اینوسائل ارتباطی و مخابراتی و رادیوها و تلویزیونها و ماهوارههاو...چنین کاری انجام شده و چنین ادعائی میتوان کرد؟... مگر وسائل ارتباطی جهان آزادند و مستقلانه و بدور از سیاستها واختناقها و خارج از کانالهای مخصوص و صافیهای انحصاریمیتوانند کوچکترین خبری را منتشر کنند؟آن هم خبری کهبصورت معجزه آسمانی برای شکستیک قدرت طاغوتی و یکدربار سلطنتی بوقوع پیوسته باشد...؟مگر معجزاتی امثال«شقالقمر»که وقوع آن مورد اتفاق همه مسلمانان میباشد و بگفتهدکتر سعید بوطی-نویسنده مصری-در کتاب فقه السیرة از امورمتفق علیه در نزد علماء و دانشمندان اسلامی است در تاریخهایگذشته نقل شده...؟و بلکه معجزات انبیاء گذشته مانند سردشدن آتش بر ابراهیم خلیل علیه السلام و شکافته شدن دریابوسیله عصای موسی و اژدها شدن و بلعیدن آن تمام مارهایجادوئی ساحران و زنده شدن مردگان بدعای حضرت مسیح وامثال آن جز در کتابهای مقدس و مذهبی در تاریخها و روایاتدیگر آمده و ذکری از آنها دیده میشود؟!...
و حقیقت آن است که تاریخ نویسان و وقایع نگاران گذشتهدر انحصار طاغوتهای زمان بوده-چنانچه امروزه نیز عموما اینگونهاست و بشر هنوز نتوانسته خود را از قید و بند ایشان آزاد سازد-وانبیاء الهی نیز پیوسته بر ضد همان طاغوتها قیام میکرده ومبارزه داشتند،و آنها همواره در صدد از بین بردن انبیاء و محو نام و آثار ایشان بوده و بهر وسیله میخواستهاند آنها را افرادیماجراجو و بی شخصیت و افسادگر معرفی کنند،و هرگز اجازهنمیدادند آنها را بعنوان مردانی الهی که قدرت انجام معجزه رادارند معرفی کنند،و بهمین دلیل معجزاتی را که بوسیله ایشانانجام میشده انکار کرده و یا توجیه مینمودند،و اگر کتابهایآسمانی و روایات مذهبی نبود اثری از این معجزات بجای نماندهو بدست ما نرسیده بود...
چنانچه اکنون نیز ما در انقلاب اسلامی خود که یک انگیزهمذهبی داشته و ادامه آنرا نیز بیاری خدا همان انگیزه مذهبی وعشق شهادت طلبی در راه خدا و دین،تضمین کرده و بر ضدطاغوتهای شرق و غرب قیام کرده همین شیوه تبلیغی را میبینیمکه هر حرکتی بنفع این انقلاب در داخل و یا خارج بشود مانندراهپیمایی میلیونی و غیر میلیونی که در داخل و یا خارج انجاممیگیرد اصلا منعکس نمیشود و در رادیوها و وسائل ارتباطجمعی ذکری از آن نمیشود،اما کوچکترین حرکت ضدانقلاب-مانند اجتماعات اندکی که جمعا به صد نفر نمیرسدبا آب و تاب در همه رسانههای گروهی بعنوان یک حرکت ضدرژیم نه یکبار بلکه چند بار پخش میگردد.
و بهمین دلیل ما میگوئیم انگیزه و نیازی برای تحقیق در تاریخهای گذشته نداریم و اگر هم تتبع کنیم معلوم نیستبجائی برسیم،مگر اینکه بخواهیم بهر وسیله و هر ترتیبی که شدهتاییدی از تاریخ برای این روایات پیدا کنیم اگر چه مجبور شویمبرای تطبیق این روایات با تاریخ دستبه توجیه و تاویلهاینامربوط بزنیم،چنانچه نظیر آنرا در داستان اصحاب فیل ذکرکرده و شنیدید و خواندید،که ما آنعمل را محکوم کرده و دلیل برضعف ایمان و غربزدگی و تاریخ زدگی و غیره دانستیم...
نظریه ساختگی بودن نذر عبد المطلب
در تمامی تواریخ اسلامی و کتب مربوطه سنی و شیعی نوشتهاند که عبدالمطلب نذر کرده بود که اگر خداوند ده پسر به او داد، یکی از آنها را در راه خدا قربانی کند و چون دارای ده پسر شد و قرعه زد، به نام عبدالله آمد، سپس او را با صد شتر به قرعه گذاشت و قرعه به نام شتران آمد، و شتران را به جای عبدالله قربانی کرد!
در بعضی از تواریخ و روایات اهل تسنن نوشتهاند که این رای زنی جادوگر بود که گفت: او را با قربانی کردن شتران معاوظه کنید. در صورتی که این موضوع افسانه است و اصلی ندارد. و از عقل و درایت و دیانت عبدالمطلب کاملا به دور است.
ثقة الاسلام کلینی در «کافی» روایاتینقل کرده کهدلالتبر عظمت و جلالت و کمال ایمان و عقل و بینش روشن او دارد. از جمله امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «عبدالمطلب روز قیامت تنها و به سیمای پیغمبران وارد صحرای محشر میشود» که میرساند نظر به شخصیت نافذ وعقیده و ایمان خاصی که در عصر جاهلیت داشته به طور شاخص محشور میگردد.
دلیل بر مجعول بودن این داستان اموری است که ذیلا به آن اشاره میکنیم:
1- داستان برخورد عبدالمطلب با ابرهه فرمانده حبشی بهترین گواه بر کمال عقل و درایت عبدالمطلب است که میرساند چنین کار و نذر مضحکی از وی بعید بوده است.
2- یعقوبی مورخ مشهور مینویسد: عبدالمطلب در زمان جاهلیتسنتهائی داشت که در اسلام نیز تثبیتشد; مانند حرام دانستن شراب، و زنا و حد زدن زناکار، و بریدن دست دزد و تبعید زنان بدنام از مکه، و جلوگیری از زنده به گور کردن دختران و ازدواج با محارم، و سرزده وارد خانه شدن، و عریان طواف کردن، و حکم به وجوب وفای بنذر، و احترام چهار ماه محترم(رجب، ذیالقعده، ذیالحجه و محرم) و مباهله کردن (یعنی برای اثبات حقانیت نفرین کردن و حق یکدیگر) (1) بنابر این شخصی این چنین، هرگز نذری آن چنان نمیکند.
3- پیغمبر در حدیث معتبر افتخار میکرد که فرزند عبدالمطلب است و میفرمود: «من پیغمبرم دروغ نیست، من فرزند عبدالمطلب هستم» (2)
4- چطور ممکن است مردی با این بزرگواری نذر به چیزی کند که در اکثر شرایع آسمانی نهی شده بود و در نزد عقل بسیار زشت و از بزرگترین جنایات به شمار میرفته است؟
5- نذر کردن و کشتن فرزندان به عنوان نذر برای معبود از سنن بتپرستان و ستارهپرستان (صابئین) بوده، و خداوند در قرآن مجید آن را ازجمله اعمال شنیع آنها شمرده و فرموده است: بدین گونه بسیاری از مشرکین خوش داشتند که اولاد خود را بکشند. (3)
این غیر از زنده بگور کردن دختران بوده که قبیله بنی تمیم معمول میداشتند. زیرا که «اولاد»درآیه شریفه اعم از پسر و دختر است، و نیز غیر از کشتن اولاد به واسطه فقر و بیم از گرسنگی است، بلکه این قتلها اولاد که مشرکین معمول میداشتند برای تقرب به خدا بوده است.
6- اگر بگویند شاید عبدالمطلب مانند ابارهیم مامور بوده فرزندش را در راه خدا فدار کند، میگوئیم این درست نیست، چون در انی روایات صریحا میگوید عبدالمطلب نذر کرده بود، مضافا به این که اگر مامور بود میباید آن را عملی سازد و دیگر قرعه انداختن معنا نداشت، و اصولا چرا نگفت: من مامور به این کارم؟
7- در سلسله راریان این داستان ساختگی و امثال آن مانند «انا ابن الذبیحین» افرادی ضعیف و مجهول و مهمل که بعضی هم شیعه امامیه نبودهاند، قرار دارند، و به همین جهت روایات آن ضعیف و مغشوش و بیشتر از طریق عامه روایتشده و از آنها به شیعه سرایت کرده است.
8- علامه مجلسی میگوید: شیعه اعتقاد دارد که پدران پیغمبر تا آدم، خداپرستبودند،و ازفخررازی نقل میکند که گفته است: «شیعه عقیده دارد که هیچ یک از پدران پیغمبر کافر نبودهاند» (4)
بنابر آنچه ذکر شد ماجرای نذر عبدالمطلب از اختراعات قصه گویان عامه بوده که خواستهاند علی رغم شیعه امامیه، عبدالمطلب را مانند دیگر مشرکان قلمداد کنند، و کسانی امثال زمخشری و فخر رازی و نیشابوری ازقدمایعلمای عامه و بعضی از متاخرین آنها همچون مراغی و سید قطب و بسیاری دیگر از مفسران آنها این داستان ساختگی را در تفسیر آیه; «کذلک لکثیر من المشرکین قبل اولادهم شرکائهم» نقل کرده و مصداق آن را عبدالملطلب دانستهاند!! تا از این راه اعتقاد خود را در مشرک دانستن پدران پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تثبیت کنند و عقیده پاک شیعه امامیه را در این خصوص تخطئه نمایند.
شاید هم رد زمان بنی امیه برای بکه دار ساختن عبدالمطلب جد امیرالمومنین علی (علیه السلام) این افسانه را ایجساختهاند، همان طور که فرزندش ابوطالب را مسلمان ندانسته و سعی کردهاند او را مشرک قلمداد کنند تا از آن راه به شخصیت امیر المومنین علی (علیه السلام) لطمه وارد سازند، به شرحی که در بخش «وفات ابوطالب» خواهیم گفت.
ماجرای داستان ساختگی نذر عبدالمطلب مانند برخی دیگر از مباحث این کتاب، بحمدالله برای نخستین بار توسط نویسنده وارد بحث «تاریخ اسلام» شده است، تا در آینده رهگشای کسانی باشد که میخواهند در اسلام کار کنند و بدون تقلید از پیشینیان و حسن ظن به آنان، تحقیق و بررسی نمایند، و مانند بعضیها بدون تحقیق کافی آنرا تکرار نکنند، و بعد ناگزیر به «توجیه مالا یرضی صاحبه» نشوند، و آنرا نشانه عظمت روح عبدالمطلب ندانند!
نذر و قربانی اولاد مطابق صریح قرآن از عادات ناپسند بسیاری از مشرکین بوده است، و این عمل شنیع، با هیچ توجیه و ملاکی زیبنده مقام با عظمت عبدالمطلب نبوده و نیست.
داستان نذر عبدالمطلب در منابع و ماخذ عامه توام با خرافات زیاد و حکمیت زنی جادوگر و کاهن از قبیله «بنی سعد» که عبدالمطلب با هشتصد نفر مرد برای کسب تکلیف نزد وی رفته بود، آمد، و بعضی از آن هم به کتب شیعه رخنه کرده است، ولی ما همه را دیدهایم، و به طور قطع میگوئیم به افسانه بیشتر شبیه است تا به واقعیت.
علامه مجلسی در «بحار الانوار» به تفصیل روایات آنرا نقل کرده که افسانه بودن همه آنها در یک نتیجهگیری، به خوبی آشکار است. ما از مجموع مطالعات خود به خصوص «تاریخ اسلام» به روشنی دریافتهایم که یا افسانه سرایان صدر اسلام ویا مغرضان بنی امیه و مخالفان حکومت الهی علی (علیه السلام)، این افسانه را ساختهاند، تا مانند موارد دیگر مقام آنها را نزد مسلمین پایین آورند، و زمینه را برای حک.مت افراد معمولی هموار سازند، برای بنی هاشم باقی نماند. (5)
پینوشتها:
1- (تاریخ یعقوبی ج 2 ص 6)
2- (انا النبی لا کذب، انا ابن عبدالمطلب)
3- (کذلک زین لکثیر من المشرکین قبل اولادهم شرکائهم - سوره نعام آیه 137چ)
4- (نگاه کنید به پاورقی فاضل محترم آقای علی اکبر غفاری بر، ج 3 کتاب «من لا یحضره الفقیه» شیخ صدوق چاپ مکتبه صدوق ص 89)
5- (نویسنده این سطور چند سال پیش، روزی ضمن گفتگو با دوست فاضل آقای علی اکبر غفاری، اظهار داشتم من در مطالعات خود در تاریخ اسلام و رجال و تراجم و حدیث و تفسیر و غیره به بسیاری از اشتباهات قدما پی بردهام که در مجلدات «مفاخر اسلام» و «تاریخ اسلام» و سایر آثارم برخی از آنها را یادآور شدهام.
ایشان هم گفتند من نیز در بسیاری از موارد که کتب حدیث از قبیل کافی، معانی الاخبار، من لا یحضر و غیره را تحقیق و بررسی مینمودم، به مطالبی برخورد کردهام که هیچکس متعرض آن نشده است. از جمله موضوع نذر کذائی عبدالمطلب است که در پاورق حدیثی که شیخ صدوق در «باب قرعه» کتاب «من لا یحضره الفقیه» نقل کرده، ساختگی بودن آنرا شرح دادهام.
چند سال بعد که خواستم «تاریخ اسلام» را منتشر سازم، با مرجعه به توضیحات ایشان که در گوشهای از پاورقی من لایحضر بود، و کسی توجه نداشت، و در جائی دیگر بازگو نکرده بودند، برای ادای حق ایشان (برخلاف عادت ناپسند بعضی از افراد بیمروت) طی 8 مطلب که مسطور گشت ترجمه نمودم، و براینخستین بار به عنوان داستان ساختگی نذر عبدالمطلب وارد بحث «تارخ اسلام» کردم، و توضیح هود را بر آن افزودم.
پس از انتشار این کتاب، در گوشه و کنار، بعضی آنرا بدون ذکر ماخذ گرفته و با شاخ و برگ طی سخنزانیها و نوشتهها بعنوان اظهارنظر شخصی مطرح ساختند که آری عبدالمطلب چنین نذری نکرده، ولی بدون تحقیق پیرامون آن، و بعضی دیگر آنراتخطئه کرده و نتیجه گرفتهاند که خیر عبدالمطلب چنین نذری کرده و قبلا موحد نبوده بدلیل اینکه نام پسرش عبدالعزی بوده و بعدها با ایمان و خدا پرستشده است، و به دلیل چند روایت و اشعار که در کتابها آمده است.
در صورتی که عبدالعزی به نقل حدیثی نام ابولهب بوده و معلوم نیست توسط قبدالمطلب نامگذاری گردیده و چه بسا که ازخود ابولهب ناشی شده باشد، بعلاوه این قبیل اسامی در زمان جاهلیتسابقه داشته و به منظور مماشات با قوم بوده، مانند اسامی خلفا که بعضی ار ائمه روز اولاد خود مینهادند!
همانطور که در متن آمده به انظمام شواهد دیگر، به عقیده جامعه شیعه امامیه، عبدالمطلب از اول خداپرست و موحد ناب بوده است.
در «زیارت وارث» خطاب به حضرت امام حسین سیدالشهداء علیه السلام میخوانیم که: «اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها» که میرساند در اعتقاد شیعه پدران و مادران پیغمبر و علی علیهما السلام هیچگونه آلودگی به شرک و اوهام و خرافات و پلیدیهای زمان جاهلیت را نداشتهاند، و نور حقیقت آنها در صلبهای شامخ پدران و رحمهای پاک ماردان موحد و خداپرست قرار داشته است.
و از پیغمبر صلی الله علیه و آله هم روایتشده است که فرمود: «فلم ازل خیارا بعد خیار» یعنی: من درتمام نسلها موحد و پاکسرشتبودهام.
جا دارد که فضلای محقق راجع به احادیث نذر عبدالمطلب از نظر متن و سند در متون سنی و شیعه تحقیق و بررسی نموده و آنرا به صورت کتابی در آورند.
آنچه نویسنده تحقیق نموده داستان همانطور که آقای غفاری اشاره کرده است، بیاصل و ساختگی و دون شان شخصیتی همچون عبدالمطلب سید بطحاء است.)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]