سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] آنان را طاعت دارید که در ناشناختنشان عذرى ندارید . [نهج البلاغه]
 
شنبه 86 اردیبهشت 22 , ساعت 5:28 عصر

از جمله کارهایى که در سال اول هجرت در مدینه انجام شد ازدواج رسول خدا(ص)با عایشه دختر ابو بکر بود که با توضیحاتى که ان شاء الله بعدا در جاى خود خواهیم داد منظور پیغمبر اسلام از این ازدواج بیشتر جلب توجه ابى بکر و قبیله او و تحکیم روابط با آنها بود، و البته عایشه با زیبایى و سن کمى که داشت احیانا مى‏توانست‏به رهبر بزرگوار اسلام کمک کرده و از آن افکار زیادى که داشت و وظیفه مهم و سنگینى را که به عهده گرفته بود رهایى بخشد و گاه گاهى سبب تسکین و آرامشى براى آن حضرت گردد، اما متاسفانه چنانکه بعدا خواهیم خواند به جاى این کار غالبا موجبات ناراحتى آن حضرت را فراهم مى‏ساخت. و مقدمات این ازدواج نیز در مکه انجام شد و مراسم خواستگارى در آنجا به وقوع پیوست اما عروسى و زفاف در مدینه صورت گرفت.

عایشه با اینکه مى‏توانست از افتخار همسرى رهبر بزرگوار اسلام با آن فرصت و امکانات کمال بهره‏هاى معنوى را ببرد اما زندگى پر ماجرا و طولانى او حکایت از حسادتها و رقابتها و توطئه‏هایى چه در داخل زندگى رسول خدا(ص)و چه در خارج که از او نقل شده مى‏کند و بخصوص پس از رحلت رسول خدا(ص)داستان شرکت او در جنگ جمل و همکارى او با طلحه و زبیر بر ضد خلیفه مسلمانان و امیر مؤمنان(ع)او را تا سرحد عصیان و نافرمانى با دستور صریح خدا و پیغمبر پیش برد، و با همه مقامى که اهل سنت‏براى او دست و پا کرده‏اند و او را در ردیف بزرگترین کسانى که از پیغمبر حدیث نقل کرده است آورده‏اند (1) و بلکه مطابق نقل ابن حجر بعضى چون عطاء بن ابى رباح او را فقیه‏ترین و دانشمندترین مردم خوانده‏اند، اما براى این عمل او و برخى اعمال دیگرش بالاخره نتوانسته‏اند محمل صحیحى پیدا کنند، بلکه خودعایشه نیز از آن عملها شرمنده بوده و هرگاه به او ایراد مى‏شد نمى‏توانست پاسخى بدهد تا آنجا که به گفته ابن قتیبه چون هنگام مرگ عایشه فرا رسید بدو گفتند: تو را در کنار پیغمبر دفن کنیم؟گفت: نه، من پس از او کارهایى کرده‏ام که نمى‏بایستى بکنم، مرا با همان برادرانم - یعنى مردم دیگر - دفن کنید و از این رو او را در بقیع دفن کردند، و پس از آنکه حدود 70 سال از سن او گذشت در سال 58 هجرى مرگش فرا رسید.

 

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCCCAF.htm


شنبه 86 اردیبهشت 22 , ساعت 5:27 عصر

پیامبر اکرم(ص) بموازات پیمان برادرى، پیمانى هم با یهود به عنوان پیمان عدم تعرض منعقد فرمود که بر طبق آن یهود در مراسم دینى و کسب و کار خود آزاد بودند، مشروط بر اینکه توطئه‏اى بر ضد مسلمانان نداشته باشند و دشمن را بر ضد ایشان تحریک نکنند.

هنوز چندان مدت زیادى از ورود رسول خدا(ص)به شهر یثرب و عقد پیمان میان او و یهود نگذشته بود که یهودیان بناى کار شکنى و مخالفت‏با مسلمانان و رهبر بزرگوار آنان را گذاشته و روى طبع کینه توز و تسلط جویانه‏اى که داشتند و مى‏دیدند روز به روز بر قدرت و نفوذ پیغمبر اسلام در مدینه و اطراف افزوده مى‏شود در صدد جلوگیرى از پیشرفت اسلام و نفوذ سریع پیغمبر(ص)برآمدند.

به گفته برخى از مورخان در آغاز نیز که حاضر شدند با محمد(ص)پیمان دوستى و همبستگى ببندند به این امید بود که شاید بتوانند او را به خود ملحق سازند و با دست او بر مسیحیان ساکن جزیرة العرب و مذاهب دیگر پیروز شوند، اما وقتى متوجه شدند که او تابع فرمان خدا و فرستاده از جانب اوست و راه سومى را انتخاب کرده و به تعبیر قرآن کریم‏«امت وسطى‏»تشکیل داده است‏به فکر مخالفت و کار شکنى با آن حضرت افتاده و بخصوص هنگامى که خداى تعالى به پیغمبر(ص)و مسلمانان دستور داد قبله خود را از بیت المقدس به سوى کعبه تغییر دهند.

حسد و رشک بزرگان یهود نسبت‏به پیغمبر اسلام(ص)نیز عامل مهم دیگرى براى مخالفت آنها محسوب مى‏شد چنانکه در مخالفتهاى دیگرى نیز که قبل از آن در تاریخ پیغمبران و مردان الهى دیده شده معمولا عامل مهمى به شمار مى‏رود.

مخالفت و کار شکنى یهود به صورتهاى مختلفى شکل مى‏گرفت. گاهى براى اینکه به خیال خود پیغمبر(ص)را به زانو درآورده و مسلمانان را از دور او پراکنده سازند نزد آن حضرت آمده و سؤالات مذهبى و علمى طرح مى‏کردند، که برخى از آنها را خداى تعالى در قرآن نقل فرموده، مانند سؤال از روح و ذو القرنین و داستان اصحاب کهف و غیره که چون خداى تعالى او را یارى و کمک مى‏کرد و پاسخ سؤالاتشان رابه طور کامل مى‏داد از این راه نتوانستند نتیجه‏اى بگیرند و به راههاى دیگر متشبث‏شدند.

و از آن جمله ایجاد اختلاف میان مسلمانان و به یاد آوردن دشمنیها و عداوتهاى میان دو تیره اوس و خزرج و تذکر و نقل داستانهایى از روزهاى جنگ میان آن دو تیره و امثال آن بود که از این راه نتیجه بیشترى عایدشان شد و به خصوص آنکه در مدینه افراد منافقى همچون عبد الله بن ابى - که پیش از این داستانش را نقل کردیم - وجود داشتند که در دل ایمانى به اسلام و پیغمبر نیاورده بودند و بلکه دنبال بهانه‏اى مى‏گشتند تا آنها که این آیین مقدس را به سرزمین یثرب ارمغان آورده بودند مورد سرزنش و تمسخر قرار دهند.

یهودیان از وجود این گونه افراد استفاده زیادى براى پیشرفت هدف خود که همان ایجاد تفرقه و اختلاف بود مى‏کردند و حتى آنها را وادار مى‏کردند تا به مسجد مسلمانان آمده و در میان آنها به گفتگو پرداخته و تخم نفاق و دو دستگى بیفشانند و احیانا آنها را مسخره و استهزا کنند، که وقتى رسول خدا(ص)از این ماجرا مطلع گردید دستور داد آنها را که گرد هم نشسته و در گوشى سخن مى‏گفتند آشکارا از مسجد بیرون کنند و افراد تازه مسلمان نیز با قاطعیت عمل کرده و آنها را از مسجد بیرون انداختند.

اسلام چند تن از بزرگان یهود

چیزى که در این میان یهود را بیش از پیش ناراحت کرد و موجب تحریک بیشتر دشمنى آنان گردید پذیرفتن و قبول اسلام از طرف دو تن از بزرگان و دانشمندان ایشان به نام عبد الله بن سلام و مخیریق بود که براى یهودیانى که خود را برترین نژادها دانسته و نبوت و پیامبرى را منحصر به فرزندان اسحاق مى‏دانستند بسیار ناگوار و غیر قابل تصور و ناهموار بود، و شاید ترس آن را داشتند که افراد دانشمند و سرشناس دیگرى نیز تدریجا به حقانیت اسلام واقف گشته و در سلک مسلمانان درآیند و اتفاقا این ترس و پیش بینى آنها جامه عمل پوشید و افراد دیگرى نیز چون ثعلبة بن سعیه، اسید بن‏سعیه و اسد بن عبید نیز مسلمان شدند.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCCCAE.htm

 


<   <<   36   37   38   39   40   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ