سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پاکدامنى زیور درویشى است ، و سپاس زینت توانگرى . [نهج البلاغه]
 
شنبه 86 خرداد 12 , ساعت 11:34 صبح

 

روزى امام حسین (ع) بر اسامة بن زید وارد شد.وى بیمار بود و به شدت اظهار غم و اندوه مى‏کرد.امام علت آن را پرسید؟ وى در پاسخ گفت: شش هزار درهم بدهکار هستم.آن حضرت فرمود : من بر عهده مى‏گیرم که این مبلغ را بپردازم.وى گفت: من بیم دارم که قبل از پرداخت بدهى خود از دنیا بروم.امام فرمود قبل از آنکه مرگت فرا رسد، وام تو را پرداخت خواهم کرد .پس آن حضرت پیش از آنکه مرگ او فرا رسد وام او را ادا کردند.

آنگاه که مروان دستور داد، فرزدق شاعر معروف از مدینه خارج شود، وى به خدمت امام حسین (ع) رسید.آن حضرت چهارصد دینار به او بخشید.یکى از حاضرین رو کرد به امام و گفت: به شاعرى فاسق بخشش مى‏کنى؟ فرمود: بهترین بخشش از مال آن است که با آن آبروى خود را نگاهدارى . رسول خدا (ص) به کعب بن زهیر بخشش فرمود. و درباره عباس بن مرداس فرمود: او را از من دور سازید، تا زبانش از بدگویى به من قطع گردد.

ابن عساکر در کتاب، تاریخ دمشق، آورده است که شخص فقیرى از اطراف به مدینه آمده بود .در حالى که قدم مى‏زد خود را به خانه حسین بن على (ع) رسانید.حلقه در را به صدا درآورد، و به گفتن شعر پرداخت:

لم یخب الیوم من رجاک و من

حرک من خلف بابک الحلقه

فأنت ذو الجود انت معدنه

ابوک قد کان قاتل الفسقه

امام حسین (ع) که به نماز ایستاده بود، با شنیدن صداى او نماز را کوتاه کرد، و خود را به مرد عرب رسانید.همین که در را گشود، مردى را مشاهده کرد که فقر و ناتوانى در چهره‏اش نمایان بود.پس بازگشته قنبر را صدا زد و از وى پرسید: از پول مخارج خانه چقدر نزد تو موجود است؟ قنبر گفت: اى فرزند رسول خدا، دویست درهم باقى مانده که آن هم به امر شما مى‏بایست بین افراد خانواده شما تقسیم کنم.سپس فرمود، آن را نزد من بیاور تا به آنکه از دیگران سزاوارتر است بپردازیم.بدین ترتیب، هر چه بود به شخص فقیر بخشید و اشعارى به شرح زیر بگفت:

خذها فانی الیک معتذر

و اعلم بأنی علیک ذو شفقه

لو کان فی سیرنا الغداة عصا

کانت سمانا علیک مندفقه

لکن ریب الزمان ذو نکد

و الکف منا قلیلة النفقه

مرد اعرابى پس از گرفتن عطاى امام بى درنگ اشعارى سرود و گفت:

مطهرون نقیات جیوبهم

تجری الصلوة علیهم اینما ذکروا

و أنتم أنتم الأعلون عندکم

علم الکتاب و ما جاءت به السور

من لم یکن علویا حسین تنسبه

فماله فی جمیع الناس مفتخر

اما خبرى را که در کتاب، لواعج الاشجان، از این بخشش ذکر کرده‏ایم با این خبر متفاوت بوده و در این جا مشخص نیست که روایت مزبور از چه منبعى آورده شده است به این ترتیب در روایت مزبور آمده است که: امام (ع) از قنبر پرسید، آیا از مال حجاز چیزى برجاى مانده؟ قنبر گفت: بلى چهار هزار دینار.آن حضرت پس از آنکه دو بیت شعر بخواند، مبلغ مزبور را با اضافه کردن چیزى بر آن به مرد اعرابى بخشید.برخى نیز اشعار مزبور را به ابو نواس نسبت داده‏اند که در مدح امام رضا (ع) سروده است.و الله اعلم.

روزى ابو عبد الرحمن عبد الله بن حبیب سلمى به یکى از فرزندان امام حسین (ع) سوره حمد را بیاموخت.همین که وى این سوره را براى پدر خود بخواند، آن حضرت به ابو عبد الرحمن هزار دینار و هزار جامه نو عطا کرد، و دهانش را پر از در ساخت، و آنگاه که علت این امر را از وى جویا شده و گفتند، در برابر این کار چگونه بخشش مى‏کنى؟ ، امام (ع) گفت: آنچه را که من به وى بخشیدم، در برابر این امر یعنى تعلیم سوره حمد بسیار ناچیز است.آنگاه شعرى سروده و گفت:

اذا جادت الدنیا علیک فجد بها

على الناس طرا قبل ان تتفلت

فلا الجود یفنیها اذا هی اقبلت

و لا البخل یبقیها اذا ما تولت

روزى کنیزى بر امام حسین (ع) وارد شد و دسته گلى به وى هدیه کرد.پس آن حضرت، فرمود: تو در راه خداى تعالى آزادى.یکى از حاضرین گفت: چگونه است که در برابر دسته گلى ناچیز، کنیزى را آزاد مى‏سازى؟ ، آن حضرت فرمود: این روشى است که خدا ما را بر آن تربیت کرده است، چنان که در قرآن کریم خداى تعالى مى‏فرماید: (و اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها) (1)

و بهترین هدیه براى این کنیز آزادى وى بود.

مردى اعرابى به خدمت آن حضرت آمد و گفت: اى فرزند رسول الله (ص) دیه کاملى بر عهده من است و قادر به پرداخت آن نیستم.پیش خود گفتم، باید نزد کسى بروم که در میان مردم از همه کریم‏تر باشد، و کسى را بالاتر از اهل بیت رسول الله (ص) نیافتم.حضرت فرمود:

اى برادر عرب من سه موضوع از تو مى‏پرسم چنانچه یک پرسش را جواب گفتى، یک سوم آن را به تو مى‏بخشم.اگر دو سؤال را پاسخ دهى دو سوم مال را خواهى گرفت و اگر هر سه را جواب گفتى تمام آن را اعطا خواهم کرد.مرد اعرابى گفت، اى فرزند رسول خدا چگونه روا باشد که شخصى همانند شما که خود اهل علم و فضیلت هستید، از فردى مانند من سؤال کند.امام (ع) فرمود، از جد خود رسول خدا (ص) شنیدم که فرمود: المعروف بقدر المعرفة: نیکى و بخشش بایستى به اندازه معرفت و شناسایى هر کس انجام گیرد.

مرد عرب گفت، هر چه خواهید بپرسید.چنانچه بدانم جواب خواهم گفت، و اگر ندانم از شما فرا مى‏گیرم و همه نیروها از آن خداست.

حضرت فرمود، افضل اعمال چیست؟

اعرابى عرض کرد، ایمان به خداوند.

ـ چه چیز، مردم را از هلاکت رهایى مى‏بخشد؟

ـ توکل و اعتماد بر خداى تعالى.

ـ زینت آدمى در چیست؟

ـ دانشى که همراه با حلم و بردبارى باشد.

امام (ع) فرمود، چنانچه به این فضیلت دست نیابد؟

وى پاسخ داد، مالى که توأم با مروت و جوانمردى باشد.

فرمود، چنانچه از این زینت نیز محروم باشد؟ عرض کرد، فقر و پریشانى، همراه با صبر و شکیبایى.فرمود، اگر این صفت در وجود وى نباشد؟ مرد عرب گفت، در این صورت، صاعقه‏اى از آسمان فرود آید و او را بسوزاند، که شایسته بیش از آن نیست.

پس حضرت بخندید و کیسه‏اى که هزار دینار داشت همراه با انگشترى خود که ارزش نگین آن به دویست درهم مى‏رسید به وى عطا کرد و به او فرمود: هزار دینار براى اداى قرض خود و دویست درهم را براى هزینه زندگى خود صرف کن.

مرد اعرابى آنها را بگرفت در حالى که این آیه را تلاوت مى‏کرد: (الله اعلم حیث یجعل رسالته)، خدا بهتر داند که پیغمبرى خود را چگونه قرار دهد.

در، تحف العقول، آمده است که: مردى به خدمت امام حسین (ع) آمد و از وى کمک خواست.آن حضرت به وى گفت، سؤال تنها در سه مورد ممکن است جایز باشد، و آن به وقتى است که وام سنگینى بر عهده شخص بوده یا بسیار فقیر باشد و دیگر در موقعى که شخص دیه‏اى را بر عهده گرفته است.

و نیز در کتاب مزبور آمده است که: مردى از انصار به ملاقات امام (ع) آمد و درخواست حاجت کرد.حضرت فرمود، اى مرد انصارى به خاطر بیان حاجت آبروى خود را مریز.نیاز خود را در نامه‏اى بنویس و براى من بفرست.انشاء الله خواسته تو را بر خواهم آورد.مرد سائل در نامه‏اى حاجت خود را به این شرح بیان داشت:

اى ابا عبد الله، من به فلان شخص پانصد دینار بدهکارم و او همچنان درخواست طلب خود را دارد.از او بخواهید به من فرصت دهد تا گشایشى در کارم پیدا شود.

همین که امام حسین (ع) نامه او را بخواند به خانه رفت و کیسه‏اى که محتوى هزار دینار بود، بیاورد و به وى بخشید و فرمود: پانصد دینار براى اداى قرض خود و پانصد دینار دیگر را در جهت مخارج زندگى خود استفاده کن.در نظر داشته باش که به هنگام اظهار حاجت جز به سه کس مراجعه مکن.: مردى که به دین معتقد، یا جوانمرد و با مروت و یا داراى حسب و نسب باشد.اما شخص دیندار با توجه به دین خود تو را از انجام خواسته‏ات محروم نمى‏سازد.و آن کس که داراى مروت و جوانمردى است خود شرم دارد که نیاز تو را انجام ندهد.و آنکه داراى اصل و نسب باشد، به این امر آگاهى دارد که تو به اراده خود جهت بیان حاجتى آبروى خود را از دست نمى‏دهى.از این رو در حفظ آبروى تو مى‏کوشد و حاجت تو را برآورده مى‏سازد .

بخارى در کتاب صحیح خود و دیگران آورده‏اند که اسامة بن زید خدمتکار خود را که نامش حرمله بود، از مدینه به کوفه روانه ساخت تا از على (ع) بخواهد که مقدارى از مال براى او ارسال دارد، و به وى گفت: مسلما از تو مى‏پرسد که چرا با او همکارى نکرده‏ام.به او بگو، هر چند که من مایل به همراهى با شما بودم، اما در عین حال معتقد نبودم که در جنگ شرکت داشته باشم.امیر المؤمنین عذر او را نپذیرفت و از بخشش به او خوددارى کرد.پس حرمله نزد امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و عبد الله بن جعفر رفت.آنان خواسته او را انجام دادند و مبلغ زیادى به او بخشیدند.

اما طبق نوشته ابن حجر در کتاب فتح البارى که در شرح بر صحیح بخارى تالیف گردیده، چنین است که: علت عدم شرکت اسامه در جنگهاى على (ع) این بود که وى اعتقادى به نبرد با مسلمین نداشت.از این رو امیر المؤمنین که دید وى در جنگ شرکت نکرده، از یارى با او خوددارى کرد.امام فرزندان آن حضرت، و عبد الله بن جعفر از اموال خود به او اعطا کردند تا رهسپار مدینه شود.

به نظر نگارنده، عذر خواهى اسامه قابل قبول نخواهد بود، زیرا که خداى تعالى در قرآن کریم مى‏فرماید: (فقاتلوا التى تبغى حتى تفی‏ء الى امر الله) (2) ، با آنکه تجاوز مى‏کند جنگ کنید تا به فرمان خدا باز آید.

پس بدین جهت که اسامه از یارى و نصرت با على (ع) خوددارى کرده و از فرمان او سر باز زده بود شایسته بود که از آن حضرت شرم مى‏کرد و کمک مالى از بیت المال مسلمین نمى‏خواست .حتى در برخى روایات آمده است که وى اصولا با امام (ع) بیعت نکرد، و چنانچه این روایت که امیر المؤمنین (ع) از پرداخت مال به وى امتناع کرده درست باشد، خود امرى کاملا صحیح بوده و اسامه نیز بیش از این شایسته نبوده است.

اما کمک فرزندان على (ع) و عبد الله بن جعفر خود حاکى از کرم و بخشش بنى هاشم و روح بزرگوارى آنهاست که همواره هر عمل ناروایى را با نیکى و احسان جبران مى‏کردند.و هر چند که اسامه شایسته کمک نبود و على (ع) نیز از این امر خوددارى کرد، اما آنان در عوض طبق شیوه کریمانه‏اى که در خاندان رسالت وجود دارد از دارایى خود به جبران این امر به کمک وى پرداختند.

احمد بن سلیمان بن على بحرانى در کتاب، عقد اللآن فى مناقب الآل، مى‏نویسد: چنین اتفاق افتاد که روزى امام حسین (ع) پس از رحلت برادر خود امام حسن (ع) در مسجد جدش رسول الله (ص) حضور یافته بود.در یک گوشه عبد الله بن زبیر، و در گوشه دیگرى عتبة بن ابى سفیان نیز نشسته بودند.ناگاه مردى عرب که بر شترى سوار بود به نزدیک مسجد رسیده، شتر خود را بست و وارد مسجد شد.ابتدا نزد عتبة بن ابى سفیان رفت.پس بر وى سلام کرد و گفت، من پسر عموى خود را کشته‏ام و اکنون بایستى دیه او را بپردازم.آیا مى‏توانى مرا در این امر یارى و کمک دهى؟ عتبه رو کرد به خدمتکار خود و گفت، صد درهم به وى بپرداز.مرد عرب گفت، این پول کافى نیست و من دیه کامل مى‏خواهم.پس او را ترک کرده، به سراغ عبد الله بن زبیر رفت و آنچه را که براى عتبه گفته بود براى او نیز بیان داشت.عبد الله نیز به خدمتکار خود دستور داد دویست درهم به وى پرداخت کند.اما مرد عرب ماجراى خود را تکرار کرد و گفت، من دیه تمام مى‏خواهم این مبلغ کافى نیست و او را ترک کرد.

سپس خود را به امام حسین (ع) رسانید و پس از سلام گفت: اى فرزند رسول خدا، من پسر عم خود را کشته‏ام و اینک از من مطالبه دیه دارند.آیا مى‏توانید پول آن را به من اعطا کنید؟ پس حسین بن على (ع) به وى گفت: ما خاندانى هستیم که به اندازه شناسایى و آگاهى هر کس بخشش مى‏کنیم.

مرد عرب گفت، هر چه مى‏خواهید از من بپرسید؟ امام حسین (ع) فرمود، اى اعرابى راه رهایى از هلاکت چیست؟

مرد عرب پاسخ داد، توکل بر خداى عز و جل.

ـ همت چیست؟

ـ اتکا به خداوند.

در اینجا امام حسین (ع) سؤالات دیگرى از اعرابى کردند و او نیز پاسخ داد.

آنگاه امام (ع) دستور داد ده هزار درهم براى پرداخت دیه او و ده هزار درهم نیز براى گشایش حال و رفع مشکلات و مخارج خانواده‏اش به اعرابى بپردازند.

پس مرد عرب بى‏درنگ به سرودن اشعارى به این شرح پرداخت:

طربت و ما هاج لی معبق

و لا لی مقام و لا معشق

و لکن طربت لآل الرسول

فلذ لی اشعر و المنطق

هم الاکرمون هم الانجبون

نجوم السماء بهم تشرق

سبقت الانام الى المکرمات

فقصر عن سبقک السبق

بکم فتح الله باب الرشاد

و باب الفساد بکم مغلق

مهربانى و احسان امام حسین (ع) نسبت به فقرا و مساکین

در واقعه کربلا هنگامى که آثار زخم را بر دوش آن حضرت مشاهده کردند از امام زین العابدین (ع) علت آن را جویا شدند.امام فرمود: پدرم، همواره انبانى از غذا بر دوش خود مى‏کشید و به منزل بیوه زنان و یتیمان و مساکین مى‏رسانید.

تواضع و فروتنى امام

روزى امام (ع) بر گروهى از فقرا گذشت که تکه نانهایى بر عبایى نهاده و مى‏خوردند.آن حضرت بر آنها سلام کرد.آنان از وى خواستند که با آنها هم سفره شود.امام دعوتشان را پذیرفت، و در کنار آنها نشست و گفت: چنانچه نانى که مى‏خورید، صدقه نبود، من هم با شما همغذا مى‏شدم.آنگاه آنها را به خانه خود دعوت کرد.همین که به خانه رسیدند، به آنها غذا و لباس و مبلغى پول داد.

ابن عساکر در تاریخ دمشق آورده است که: امام (ع) روزى بر عده‏اى از مسکینان گذشت که در کلبه‏اى نشسته و چیزى مى‏خوردند.از امام حسین (ع) دعوت کردند که با آنها در غذا شرکت کند.آن حضرت دعوتشان را پذیرفت و گفت خداوند متکبران را دوست ندارد.پس از خوردن غذا، امام رو کرد به آنها و گفت: من دعوت شما را پذیرفتم.اکنون نوبت شماست.آنان نیز پذیرفتند و به خانه امام رفتند.آن حضرت به خدمتکار خود رباب دستور داد هر چه در خانه اندوخته دارند به آنان ببخشد.

حلم امام

یکى از غلامان امام (ع) کار ناروایى را مرتکب شده که مستوجب کیفر گردیده بود.آن حضرت دستور داد وى را تازیانه بزنند.وى گفت اى مولاى من، خداوند مى‏فرماید: و الکاظمین الغیظ

امام او را عفو کرده، گفت، او را رها کنید.

غلام آیه مزبور را ادامه داده گفت:

و العافین عن الناس،

امام (ع) گفت، از گناه تو گذشت کردم.

باز هم غلام در ادامه آیه گفت:

و الله یحب المحسنین،

در اینجا امام (ع) فرمود:

(انت حر لوجه الله) تو را به خاطر خدا آزاد کردم، و ادامه داده گفت: از این پس آنچه را که به تو بخشش مى‏کردم دو برابر خواهد شد.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEC1.htm


شنبه 86 خرداد 12 , ساعت 11:33 صبح

 

ابو عبد الله حسین بن على بن ابى طالب علیهم السلام

سومین امام از اهل بیت طاهرین و دومین نواده رسول خدا (ص) و یکى از دو سرور جوانان اهل بهشت و دو گل خوشبوى محمد مصطفى و یکى از پنج نفر اصحاب کساست.او سرور شهیدان نام داشت و مادرش فاطمه دخت رسول الله (ص) بود.

میلاد شریف امام

در سوم ماه شعبان در شهر مدینه به دنیا آمد.برخى گویند تولد آن حضرت در پنجم شعبان سال سوم یا چهارم هجرى بوده است.

حاکم در کتاب مستدرک، از محمد بن اسحاق ثقفى به سند خود از قتاده آورده است که آن حضرت در نیمه اول ماه پنجم از سال ششم هجرى تولد یافته است.

گروهى تولد امام را در اواخر ربیع الاول دانسته‏اند و گروهى دیگر در سوم یا پنجم جمادى الاولى، اما قول مشهور تولد آن حضرت را در ماه شعبان و مدت حمل آن حضرت را شش ماه ذکر مى‏کند.در سیره امام حسن (ع) به این روایت اشاره کردیم که میان ولادت امام حسن و حمل امام حسین یک طهر فاصله و مدت حمل امام حسین شش ماه بوده است، و این نکته را نیز یادآور شدیم که این روایت با قول مشهورى که در تاریخ ولادت آنها ذکر گردیده هماهنگ نبوده است، زیرا ولادت امام حسن در پانزدهم ماه رمضان، و امام حسین بنا بر قول مشهور در پنجم ماه شعبان بوده و با این حساب فاصله میان میلاد دو برادر همان ده ماه و بیست روز بوده است .

از یک سو مى‏توان این روایت را چنین توجیه کرد که ولادت امام حسین (ع) در اواخر ربیع الاول بوده و از سوى دیگر روایتى است که از تاریخ ولادت امام حسن (ع) و مدت حمل امام حسین (ع) استنباط شده است.به این ترتیب که فاصله میان تولد امام حسن و حمل امام حسین یک طهر و مدت حمل امام حسین شش ماه بوده است.و الله اعلم.اما حاکم در مستدرک از محمد بن اسحاق به سند خود از قتاده آورده است که فاطمه (س) یک سال و ده ماه پس از تولد امام حسن (ع) امام حسین (ع) را به دنیا آورد.

همین که امام حسین به دنیا آمد وى را نزد جدش رسول الله (ص) بردند و تولد وى را به ایشان مژده دادند.آن حضرت نیز در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت.و پس از گذشت هفت روز او را حسین نامید.براى او گوسفندى عقیقه کرد، و به مادر این کودک دستور داد که موى سر فرزند خود را بتراشد و همانند برادرش امام حسن براى او نیز هموزن موى سرش نقره به مستمندان بدهند.فاطمه (س) این دستور را به مرحله اجرا درآورد.

زبیر بن بکار در کتاب انساب قریش آورده است که رسول الله (ص) امام حسن و امام حسین را در روز هفتم نامگذارى کرد و اسم حسین را از نام حسن گرفت.

حاکم در کتاب، مستدرک، به سند صحیح از ابى رافع روایت کرده است که پیامبر (ص) را مشاهده کردم که وقتى فاطمه (س) حسین را به دنیا آورد، در گوش او اذان گفت.و در جاى دیگر از جعفر بن محمد و او از پدر خود و او نیز از پدر خود و او نیز از على (ع) به سند صحیح روایت کرده است که رسول الله (ص) به فاطمه (س) امر کرد وزن موى سر امام حسین را تعیین کند و به اندازه آن نقره صدقه دهد، و به وى فرمود: ران گوسفند عقیقه را به قابله ببخش .

و نیز در روایت دیگرى مى‏نویسد: رسول خدا (ص) در روز هفتم میلاد حسن و حسین براى آن دو عقیقه و در همان روز آنها را نامگذارى کرد، و از خدا خواست که رنج و آزار را از آنان دور گرداند.

در روایت دیگرى به سند خود از محمد بن على بن حسین و او نیز از جد خود على بن ابى طالب (ع) آورده است که رسول الله (ص) گوسفندى را براى امام حسین عقیقه کرد، و به دختر خود فاطمه (س) دستور داد موى سرش را بتراشند و آن را وزن کنند.اگر به اندازه یک درهم بود، مطابق آن نقره صدقه دهند.

حاکم در جاى دیگر به سند خود مى‏نویسد: پیامبر (ص) براى هر یک از امام حسن و امام حسین دو گوسفند که هر دو شبیه یکدیگر و هموزن بودند عقیقه کرد.

کنیه و لقب و نقش انگشترى امام

کنیه آن حضرت را ابو عبد الله و القاب وى را الرشید، الوفى، الطیب، السید، الزکى، المبارک، التابع لمرضاة الله، الدلیل على ذات الله، و السبط، نوشته‏اند.اما بالاترین لقب همان است که جد بزرگوارش پیامبر (ص) بر او و برادرش امام حسن نهاده و فرمود: حسن و حسین دو سرور جوانان اهل بهشتند.و در جاى دیگر رسول الله (ص) امام حسین (ع) را به نام سبط خواند .

در کتاب، الفصول المهمة، نقش انگشترى وى، لکل اجل کتاب آمده، اما در کتاب وافى و غیر آن که از امام صادق (ع) نقل گردیده، حسبى الله، و از امام رضا (ع) (ان الله بالغ امره) ذکر شده است و چنین به نظر مى‏رسد که براى آن حضرت چند انگشترى با عباراتى که بدانها اشاره شد وجود داشته است.

شاعر آن حضرت یحیى بن حکم و جماعتى دیگر را ذکر کرده‏اند.

دربان امام را اسعد هجرى نوشته‏اند.

در زمان آن حضرت معاویه و یزید سلطنت داشتند.

اولاد امام

فرزندان امام حسین (ع) را نه نفر ذکر کرده‏اند، که شش نفر از آنها پسر و سه نفر دختر بوده‏اند.به این ترتیب:

1ـ على اکبر، که در کربلا به شهادت رسید.مادرش، لیلى، دختر ابى مرة بن عروة بن مسعود ثقفى نام داشت.2ـ على اوسط.3ـ على اصغر زین العابدین، که مادرش به نام شاهزنان یا ملکة النساء دختر کسرى یزدگرد پادشاه ایران بود.به گفته شیخ مفید، على اکبر زین العابدین بوده و على اصغر در کربلا به شهادت رسیده است.اما روایت اول که مى‏گوید على اکبر به شهادت رسیده مشهورتر است.

4ـ محمد.5ـ جعفر که در حیات پدرش از دنیا رفت، و فرزندى از خود برجاى نگذاشت.مادرش از قبیله قضاعیه بود.6ـ عبد الله شیر خوار که در دامان پدر خود به وسیله تیر به شهادت رسید .7ـ سکینة، که نام مادر او و مادر عبد الله، رباب، دختر امرئ القیس بن عدی بن اوس بن جابر بن کعب بن علیم که از قبیله کلبیه معدیه بوده است.

8ـ فاطمه، که مادرش ام اسحاق دختر طلحة بن عبد الله از قبیله تیمیه بود.9ـ زینب.

درود و ثنا بر امام زین العابدین (ع) که از میان فرزندان امام حسین (ع) که نسل آن حضرت از وى باقى مانده و نامش جاوید و سرمدى خواهد بود.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEA.htm


<   <<   11   12   13      

لیست کل یادداشت های این وبلاگ