سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ثروت دانش، رهایی بخش و ماندگار است . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 86 خرداد 12 , ساعت 11:40 صبح

 

اسامى شهداى کربلا از یاران حسین ع طبق روایاتى که نگارنده از لابلاى کتب تاریخ به دست آورده‏ام از بنى هاشم و غیر بنى هاشم بدین شرح ذکر شده است:

(فرزندان امیر المؤمنین ع):

1ـ ابو بکر بن علی (که شهادت وى با شک و تردید ذکر شده است)

2ـ عمر بن على

3ـ محمد الاصغر بن على

4ـ عبد الله بن على

5ـ عباس بن على

6ـ محمد بن العباس بن على

7ـ عبد الله بن العباس بن على

8ـ عبد الله الاصغر

9ـ جعفر بن على

10ـ عثمان بن على

(فرزندان امام حسن):

11ـ قاسم بن حسن

12ـ ابو بکر بن حسن

13ـ عبد الله بن حسن

14ـ بشر بن حسن

(فرزندان امام حسین ع):

15ـ على بن الحسین الاکبر

16ـ عبد الله الرضیع

17ـ ابراهیم بن الحسین (این نام را ابن شهر آشوب در کتاب خود آورده و تعداد دیگرى نیز بدان اضافه کرده است) .

(فرزندان عبد الله بن جعفر):

18ـ محمد بن عبد الله بن جعفر

19ـ عون بن عبد الله بن جعفر

20ـ عبید الله بن عبد الله بن جعفر

(فرزندان عقیل بن ابى طالب):

21ـ مسلم بن عقیل

22ـ جعفر بن عقیل

23ـ جعفر بن محمد بن عقیل (نام وى را نیز ابن شهر آشوب ذکر کرده است) .

24ـ عبد الرحمن بن عقیل

25ـ عبد الله الاکبر بن عقیل

26ـ عبد الله بن مسلم بن عقیل

27ـ عون بن مسلم بن عقیل

28ـ محمد بن مسلم بن عقیل

29ـ محمد بن ابی سعید بن عقیل

30ـ احمد بن محمد الهاشمى (هر چند که در میان کتب تاریخى نامى از این شخص برده نشده و نه جزء فرزندان عباس و نه غیر او ذکرى به میان نیامده اما وى را نیز ابن شهر آشوب آورده است).

یاران امام از غیر بنى هاشم که در واقعه کربلا به شهادت رسیده‏اند به ترتیب حروف الفبا

1ـ ابراهیم بن الحصین الاسدى

2ـ ابو الحتوف بن الحارث الانصارى

3ـ ابو عامر النهشلی

4ـ ادهم بن امیه العبدى

5ـ اسلم الترکى (آزاد شده حسین ع)

6ـ امیة بن سعد الطایى

7ـ أنس بن الحارث الکاهلی

8ـ أنیس بن معقل الاصبحى

9ـ بریر بن خضیر الهمدانى

10ـ بشر بن عبد الله الحضرمى

11ـ بکر بن حی التیمى

12ـ جابر بن الحجاج التیمى

13ـ جبلة بن علی الشیبانی

14ـ جنادة بن الحارث السلمانى

15ـ جنادة بن کعب الانصارى

16ـ جندب بن حجیر الخولانى

17ـ جون (آزاد شده ابى ذر)

18ـ جوین بن مالک التمیمى

19ـ الحارث بن امرئ القیس الکندى

20ـ الحارث بن نبهان (آزاد شده حمزه)

21ـ الحباب بن الحارث

22ـ الحباب بن عامر الشعبى

23ـ حبشى بن قاسم النهمى

24ـ حبیب بن مظهر الاسدى

25ـ الحجاج بن بدر السعدى

26ـ الحجاج بن مسروق الجعفى

27ـ الحر بن یزید الریاحى

28ـ الحلاس بن عمرو الراسبى

29ـ حنظلة بن اسعد اشبامى

30ـ حنظلة بن عمرو الشیبانى

31ـ رافع (آزاد شده مسلم الازدى)

32ـ زاهر بن عمرو الکندى (آزاد شده عمرو بن حمق)

33ـ زهیر بن لبشر الخثعمى

34ـ زهیر بن سلیم الازدى

35ـ زهیر بن القین البجلى

36ـ زیاد بن عریب الصائدى

37ـ سالم (آزاد شده بنى المدینه الکلبى)

38ـ سالم (آزاد شده عامر عبدى)

39ـ سعد بن الحارث الانصارى

40ـ سعد (آزاد شده على بن ابى طالب ع)

41ـ سعد (آزاد شده عمرو بن خالد صیداوى)

42ـ سعید بن عبد الله الحنفى

43ـ سلمان بن مضارب البجلى

44ـ سلیمان (آزاد شده حسین ع)

45ـ سوار بن منعم النهمى

46ـ سوید بن عمرو بن ابى المطاع

47ـ سیف بن الحارث بن سریع الجابرى

48ـ سیف بن مالک العبدى

49ـ شبیب (آزاد شده حارث جابرى)

50ـ شوذب (آزاد شده بنى شاکر)

51ـ الضرغامة بن مالک

52ـ عائذ بن مجمع العائذى

53ـ عالبس بن ابى شبیب الشاکرى

54ـ عامر بن حسان بن شریح بن سعد بن حارثه بن لام بن عمرو بن طریف بن عمرو بن بشامة بن ذهل بن جدعان بن سعد بن قطرة بن طی

55ـ عامر بن مسلم العبدى

56ـ عباد بن المهاجر الجهنى

57ـ عبد الأعلى بن یزید الکلبى

58ـ عبد الرحمن الارحبی

59ـ عبد الرحمن بن عبد ربه الانصارى

60ـ عبد الرحمن بن عروة الغفارى

61ـ عبد الرحمن بن مسعود التیمى

62ـ عبد الله بن ابى بکر (چنان که جاحظ در کتاب الحیوان آورده وى از کسانى است که در واقعه کربلا به شهادت رسیده است)

63ـ عهد الله بن بشر الخثعمى

64ـ عبد الله بن عروة الغفارى

65ـ عبد الله بن عمیر بن جناب الکلبى

66ـ عبد الله بن یزید العبدى

67ـ عبید الله بن یزید العبدى

68ـ عقبة بن سمعان

69ـ عقبة بن الصلت الجهنى

70ـ عمارة بن صلخب الازدى

71ـ عمران بن کعب بن حارثة الاشجعى

72ـ عمار بن حسان الطائى

73ـ عمار بن سلامة الدالانى

74ـ عمرو بن عبد الله الجندعى

75ـ عمرو بن خالد الازدى

76ـ عمرو بن خالد الصیداوى

77ـ عمرو بن قرظة الانصارى

78ـ عمرو بن مطاع الجعفى

79ـ عمرو بن جنادة الانصارى

80ـ عمرو بن ضبیعة الضبعى

81ـ عمرو بن کعب ابو ثمامة الصائدى

82ـ قارب (آزاد شده حسین ع)

83ـ قاسط بن زهیر التغلبى

84ـ القاسم بن حبیب الازدى

85ـ کردوس التغلبى

86ـ کنانة بن عتیق التغلبى

87ـ مالک بن ذودان

88ـ مالک بن عبد الله بن سریع الجابرى

89ـ مجمع الجهنى

90ـ مجمع بن عبید الله العائذى

91ـ محمد بن بشیر الحضرمى

92ـ مسعود بن الحجاج التیمى

93ـ مسلم بن عوسجه الاسدى

94ـ مسلم بن کثیر الازدى

95ـ مقسط بن زهیر التغلبى

96ـ منجح (آزاد شده امام حسن ع)

97ـ الموقع بن ثمامة الاسدى

98ـ نافع بن هلال الجملى

99ـ نصر (آزاد شده على ع)

100ـ النعمان بن عمرو الراسبى

101ـ نعیم بن عجلان الانصارى

102ـ واضح الرومى (آزاد شده حارث سلمانى)

103ـ وهب بن حباب الکلبى

104ـ یزید بن ثبیط العبدى

105ـ یزید بن زیاد بن مهاصر الکندى

106ـ یزید بن مغفل الجعفى

چنانچه سى تن از بنى هاشم را به این تعداد که ذکر شد اضافه کنیم.تعداد شهداى کربلا به 136 نفر مى‏رسد و چون قیس بن مسهر صیداوى و عبد الله بن بقطر و هانى بن عروة را نیز جزء آنها قرار دهیم تعداد آنها به 139 نفر خواهد رسید.

.منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEE3.htm


شنبه 86 خرداد 12 , ساعت 11:40 صبح

 

ابن سعد با چهار هزار کس در فرداى روزى که حسین ع در کربلا فرود آمده بود یعنى روز سوم محرم بدین سرزمین وارد شد.ابن زیاد قبلا حکومت رى را به وى وعده داده و با او چهارهزار سرباز روانه کرده بود، که در جنگ دیلم وارد شود، اما همین که اطلاع یافت حسین ع بدانجا رسیده است، وى را به کربلا روانه ساخت، و به او گفت: وقتى از کار حسین فراغت یافتى به طرف رى حرکت کن.ابن سعد ابتدا به ابن زیاد گفت: مرا از این امر معذور دار.اما ابن زیاد گفت: در این صورت از حکومت رى معزول هستى.ابن سعد در اندیشه فرو رفت و از وى مهلت خواست .با یاران خود به مشورت پرداخت.آنها نیز وى را از این امر بر حذر داشتند.پس آن شب را همچنان در این فکر به سر برد و اشعارى مى‏خواند که همگى مى‏شنیدند:

دعانی عبید الله من دون قومه

الى خطة فیها خرجت لحینی

فو الله لا ادرى و انی لواقف

افکر فی امری على خطرین

ا أترک ملک الری و الری رغبة

ام ارجع مذموما بقتل حسین

و فی قتله النار التی لیس دونها

حجاب و ملک الری قرة عین

سپس حمزة بن مغیرة بن شعبه خواهر زاده وى بیامد و گفت: دایى جان تو را به خدا سوگند مى‏دهم به مقابله حسین ع مرو که گناه پروردگارت کرده‏اى و رعایت خویشاوندى نکرده‏اى .به خدا چنانچه از دنیا و مال خویش بگذرى و حکومت همه زمین را داشته باشى و واگذارى، از آن بهتر که با ریختن خون حسین به دیدار خدا روى.ابن سعد گفت: ان شاء الله نمى‏روم .

سپس عمر بن سعد نزد ابن زیاد رفت و گفت: مگر حکومت رى را به من واگذار نکرده‏اى؟ مردم نیز از این امر اطلاع دارند.از این رو بهتر نیست که مرا به جانب رى بفرستى و یکى دیگر از اشراف کوفه را براى نبرد با امام حسین روانه سازى؟ آنگاه عده‏اى از افراد سرشناس کوفه را براى ابن زیاد نام برد.ابن زیاد در پاسخ او گفت: من در این مورد با تو مشورت نکردم.چنانچه خود مایل هستى، فرماندهى سپاه را به عهده گیر.در غیر این صورت از حکومت رى معزول خواهى بود.

عمر بن سعد گفت: حال که چنین است خواهم رفت و بدین ترتیب نبرد با امام حسین ع را پذیرفت .پس ابن سعد با چهار هزار سرباز جهت مقابله با حسین ع به راه افتاد و حر و یارانش نیز زیر نظر وى قرار گرفتند.از این رو تعداد نظامیان آنها به پنج هزار نفر رسید.دیرى نپایید که شمر نیز با چهار هزار سرباز سررسید.ابن زیاد در پى آنها باز هم دو هزار سرباز به فرماندهى یزید بن رکاب کلبى، حصین بن تمیم سکونى با چهار هزار نفر، فلان مازنى همراه با سه هزار نفر و نصر بن فلان را با دو هزار سرباز روانه کربلا ساخت.و تا روز ششم محرم تعداد نظامیانى که روانه مى‏ساخت همچنان اضافه مى‏کرد.با کعب بن طلحه سه هزار، و شبت بن ربعى ریاحى با هزار سرباز و حجار بن ابجر نیز با هزار نفر و با این عده جمعا بیست و پنج هزار به کربلا روانه کرده بود.و باز هم تا آنجا که مى‏توانست افراد نظامى خود را افزایش مى‏داد.چنان که مدتى نگذشت که تعداد سواره و پیاده سربازان او را تا سى هزار نوشته‏اند.شیخ مفید در کتاب ارشاد به روایت امام صادق ع تعداد نظامیان را سى هزار ذکر کرده، اما در تاریخ طبرى آمده است که: عمر بن سعد با چهار هزار نفر از کوفه به کربلا وارد شد.سبط ابن جوزى در تذکرة الخواص چنین آورده است: ابن زیاد، عمر بن سعد را با چهار هزار سرباز جهت مقابله با حسین ع بفرستاد و با پانصد سوار نیز آنان را جهت نظارت بر آب مجهز ساخت.مسعودى مى‏گوید: همه افرادى که در نبرد با حسین ع روانه کربلا شدند به خصوص از اهالى کوفه بودند.طبرى در جایى دیگر از کتاب خود جنگ آوران ابن سعد را شش هزار نفر ذکر کرده است.نگارنده معتقد است، نوشته سبط ابن جوزى که مى‏گوید: همه یاران ابن سعد چهار هزار نفر بوده‏اند صحیح به نظر نمى‏رسد، زیرا مطابق همه روایات، عدد چهار هزار همان کسانى بوده‏اند که همراه با خود او به کربلا آمدند و پس از آن ابن زیاد تعداد بسیارى را به کمک او فرستاد و شیخ مفید نیز این امر را تایید کرده است، و حر نیز با همراهان خود به او پیوسته بود.و روایت شیخ مفید که تعداد آنان را شش هزار آورده نیز مردود خواهد بود.از این رو همان رقم سى هزار صحیح‏تر به نظر مى‏رسد.به هر حال ابن زیاد به ابن سعد نوشت: با آن همه کسان و تجهیزات که براى تو فراهم کرده‏ام جاى هیچ گونه بهانه‏اى باقى نمانده است.پس به شدت در کار خود بکوش تا هر صبح و شام مرا در جریان امر قرار دهى، و این در موقعى بود که شش روز از ماه محرم مى‏گذشت.

عمر بن سعد ابتدا خواست شخصى را سوى حسین ع فرستد تا از او بپرسد براى چه آمده و چه مى‏خواهد؟ ، پس این مطلب را به سران لشگر خود عرضه کرد.اما همگى از پذیرفتن این امر خوددارى کردند، زیرا از حسین ع شرم داشتند.چون خود در ردیف کسانى بودند که با نوشتن نامه وى را به کوفه دعوت کرده بودند.در این اثنا کثیر بن عبد الله شعبى که یکه سوارى دلیر بود و از هیچ کارى روى گردان نبود برخاست و گفت: من پیش وى مى‏روم.سوگند به خدا چنانچه بخواهى به غافلگیرى او را خواهم کشت.ابن سعد گفت: نمى‏خواهم به غافلگیرى کشته شود.نزد وى برو و بپرس براى چه آمده است؟

پس کثیر به نزد امام شتافت.همین که ابو ثمامه صائدى او را بدید، به حسین ع گفت: اى ابو عبد الله، خدایت قرین صلاح بدارد.شرورترین مردم زمین که به خونریزى و بى‏پروایى در کشتن از همه جسورتر است سوى تو آمده.پس ابو ثمامه برخاست و نزدیک وى رفت و گفت: شمشیر خویش را بگذار.گفت: نه، من فرستاده‏ام، و براى کسى کرامتى نمى‏بینم.من پیامى دارم.چنانچه مى‏شنوید، مى‏رسانم، و اگر ابا دارید از پیش شما باز مى‏گردم.

ابو ثمامه گفت: من دسته شمشیرت را مى‏گیرم.آنگاه سخن خویش را بگوى.

گفت: به این شمشیر هرگز نباید دست بزنى.ابو ثمامه گفت: پس پیامت را به من بگو و من از طرف تو مى‏رسانم.نمى‏گذارم به او نزدیک شوى که تو بدکاره‏اى.پس به یکدیگر ناسزا گفتند و کثیر پیش عمر بن سعد شتافت و قضیه را با وى گفت.سپس عمر بن سعد، قرة بن قیس حنظلى را پیش خواند و او را نزد حسین ع فرستاد.قره سوى امام حرکت کرد.و چون حسین ع او را بدید که مى‏آید گفت: این مرد را مى‏شناسید؟

حبیب بن مظاهر گفت: بله، این یکى از طایفه حنظله است از قبیله تمیم، خواهر زاده ماست .من او را در عقیده و رأى نیکو مى‏پنداشتم و گمان نداشتم در اینجا حاضر شود.قره بیامد و به حسین ع سلام گفت و پیام عمر بن سعد را به وى رسانید.امام بدو گفت: مردم شهر شما به من نوشته‏اند و مرا به اینجا دعوت کرده‏اند.حال چنانچه مرا از آمدن خوش ندارید، باز مى‏گردم.پس از آن حبیب بن مظاهر گفت: اى قره، واى بر تو.چرا در جمع قوم ستمگر باز مى‏گردى؟ ، این مرد را که خداوند به وسیله پدرانش ما و تو را کرامت بخشیده است، یارى کن.قره در پاسخ او گفت: نزد یار خود باز مى‏گردم و پاسخ حسین ع را بیان مى‏کنم.آنگاه اندیشه مى‏کنم .پس نزد عمر بن سعد رفت و خبر را با وى بگفت.ابن سعد گفت: امیدوارم، خداوند مرا از پیکار با او معاف بدارد.سپس این جریان را براى ابن زیاد نوشت.همین که ابن زیاد نامه ابن سعد را خواند گفت:

الآن اذا علقت مخالبنا به*یرجو النجاة و لات حین مناص

اینک که پنجه‏هاى ما به او بند شده.

امید رهایى دارد.

اما دیگر مفرى نخواهد بود. دیرى نپایید که به عمر بن سعد نوشت:

به حسین بگو او و همه یارانش با یزید بیعت کنند و چون چنین کرد رأى خویش را خواهیم گفت .همین که نامه به عمر بن سعد رسید گفت: از آن بیم دارم که ابن زیاد راه سلامت را نپذیرد .

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEJA.htm


<   <<   6   7   8   9   10   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ