بعد از ظهر روز دهم محرم سال 61 هجرى بود که امام حسین (ع) در شهر کربلا از سرزمین عراق، مظلومانه و با لبانى تشنه به شهادت رسید.وى در حالى که در برابر مصائب، صبر و شکیبایى از خود نشان مىداد، از سوى دشمنان خود به شدت در محاصره بود.
شیخ مفید شهادت آن حضرت را در روز شنبه ثبت کرده است.اما چنانکه ابو الفرج در کتاب مقاتل الطالبیین مىنویسد: تاریخ صحیح شهادت امام در روز جمعه بوده است.وى با استفاده از علوم مربوط به تقویم ثابت کرده است که اول محرم آن سال چهار شنبه بوده و بدین ترتیب روز عاشورا جمعه بوده است.اما آنچه در میان عامه مردم شایع است، یعنى این که شهادت امام حسین (ع) در روز دوشنبه بوده، هرگز ریشه صحیحى نداشته و روایتى در این مورد دیده نشده است.
امام (ع) به هنگام شهادت پنجاه و شش سال و پنج ماه و هفت روز یا پنج روز از سن شریفش مىگذشت. [در مورد کسر سال]، عدهاى نه ماه و ده روز و یا هشت ماه و هفت روز یا پنج روز نیز آوردهاند.برخى نیز سن آن حضرت را پنجاه و هفت سال دانستهاند که این روایت کامل نبوده است.گروهى سن او را پنجاه و هشت و یا پنجاه و پنج سال و شش ماه نیز ثبت کردهاند، و این نیز چنان که قبلا اشاره شد بر اثر اختلاف اقوال و روایاتى است که در ذکر میلاد آن حضرت وجود داشته است.
جالب این است که شیخ مفید با این که میلاد امام (ع) را پنجم شعبان سال چهارم هجرى محسوب و هنگام شهادت را دهم محرم سال شصت و یک مىداند، با این وصف سن شریف آن حضرت را پنجاه و هشت سال ذکر کرده است، در صورتى که بنا به گفته خود او عمر شریف آن حضرت بیش از پنجاه و شش سال و پنج ماه و پنج روز نمىگردد.
امام حسین (ع) با جد بزرگوارش رسول الله (ص) شش یا هفت سال و چند ماه زندگى کرده و به گفته شیخ مفید این مدت هفت سال بوده است.با پدرش امیر المؤمنین (ع) سى و هفت سال و پس از رحلت جدش پیامبر (ص) چند ماه کمتر از سى سال مىزیسته است.با برادرش امام حسن (ع) چهل و هفت سال و پس از وفات پدرش با برادر خود در حدود ده سال معاصر بوده است.و برخى این مدت را یازده سال و عدهاى نیز پنج سال و چند ماه دانستهاند، و این اختلاف در اثر روایات گوناگونى است که در تاریخ وفات امام حسن (ع) ذکر شده است.همین مدت نیز دوره خلافت و امامت امام مجتبى (ع) نیز محسوب مىشود.
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEJE1.htm
عبید الله بن زیاد به عمر بن سعد نامه دیگرى نوشت و گفت: میان حسین و یاران وى و آب حایل شو که یک قطره از آن ننوشند، همچنان که با پاکیزهخوى متقى، عثمان بن عفان رفتار کردند.پس بى درنگ عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد سوار فرستاد که آبگاه را گرفتند و میان حسین ع و یاران وى و آب حایل شدند، تا به این وسیله حسین ع و یاران او نتوانند به آب دست یابند، و این واقعه سه روز پیش از شهادت امام حسین ع بود.
همین که تشنگى بر حسین و یارانش سخت شد، عباس بن على ع برادر خویش را پیش خواند و با بیست نفر همراه با بیست مشک و سى سوار شبانگاه برفتند و نزدیک آب رسیدند.نافع بن هلال جملى با پرچم پیشاپیش مىرفت.عمرو بن حجاج با مشاهده او گفت: کیستى و براى چه آمدهاى؟ گفت: من نافع بن هلال هستم.آمدهایم از این آب که ما را از آن منع کردهاید بنوشیم.گفت : بنوش، نوش جانت.
نافع گفت: نه، به خدا سوگند تا حسین ع و یارانش تشنهاند یک قطره نخواهم نوشید.عمرو گفت: نه، راهى براى آب دادن اینان نیست.ما را اینجا گذاشتهاند که آب را از ایشان منع کنیم.
نافع بلافاصله به یاران خود گفت: مشکها را پر کنید.آنها مشکها را پر کردند.عمرو بن حجاج و یارانش پیش دویدند و مىخواستند راه بازگشت را بر آنان ببندند.عباس بن على ع و نافع بن هلال به آنها حمله بردند که بر جاى خویش بازگشتند و راه را گشودند.یک بار دیگر باز هم عمرو و یارانش جلو آمدند و قصد حمله داشتند، اما عباس و یارانش با آنان مقابله کردند و میان آنها درگیرى شد.به هر حال یاران حسین ع با مشکها آمدند و آب را پیش وى بردند .اما چنان که سبط ابن جوزى مىگوید: بر سر آب میان دو گروه مبارزه در گرفت، و سرانجام نتوانستند به آب دست یابند.
بدین ترتیب، آن قوم، حسین ع را به شدت در سختى و فشار قرار دادند تا آنجا که تشنگى بر امام و یارانش غلبه کرد.در این اثنا بریر بن خضیر همدانى به حسین ع گفت: اى فرزند پیمبر خدا، آیا اجازه مىدهید که نزد این قوم بروم و با آنان گفتگو کنم؟ حضرت وى را اجازه داد.پس نزد قوم رفت و خطاب به آنان گفت: اى گروه مردم، خداى عز و جل، محمد ص را به حق به پیامبر برگزید تا مردم را بشارت دهند و بیم دهنده باشد.او با اذن خدا، مردم را به سوى خداوند دعوت کرد و خود براى همه چراغى فروزان بود.اکنون میان آب فرات و فرزند رسول الله ص حایل شده و آب را بر آنها بستهاند.آبى که بر خوکها و سگهاى بیابان رواست.
مردم با تندى به وى گفتند: اى بریر، زیاد سخن گفتى.ساکت باش.به خدا سوگند همان طور که پیش از حسین از آب محروم شدند اینک حسین نیز تشنه خواهد ماند.
آنگاه امام حسین ع به بریر امر به سکوت فرمود و گفت: اى بریر بنشین.سپس در حالى که بر شمشیر خود تکیه کرده بود رو کرد به قوم و با صداى بلند گفت:
شما را به خدا سوگند مىدهم آیا مرا مىشناسید؟
گفتند: آرى، تو فرزند پیمبر خدا و نواده او هستى.
ـ شما را به خدا آیا مىدانید جد من رسول الله ص است؟
ـ آرى.
ـ شما را به خدا سوگند، آیا مىدانید که مادرم فاطمه دختر محمد ص است؟
ـ آرى مىدانیم.
ـ شما را به خدا آیا مىدانید که پدرم على بن ابى طالب ع است؟
ـ آرى.
ـ شما را به خداى سوگند مىدهم.آیا مىدانید که جده من خدیجه دختر خویلد نخستین بانوى این امت است که اسلام آورد؟
ـ آرى.
امام ادامه داده فرمود:
شما را سوگند به خداى، آیا مىدانید که حمزه سید الشهداء عموى پدرم بوده است؟
قوم گفتند: آرى.
ـ شما را به خدا قسم مىدهم آیا اطلاع دارید که این شمشیر از آن رسول الله ص بوده است؟
ـ آرى.
ـ شما را به خدا، آیا مىدانید که این عمامهاى که بر سر دارم مخصوص پیامبر خدا ص بوده است؟
ـ آرى.
ـ شما را به خدا، آیا مىدانید که على ع نخستین کسى بود که از میان امت به اسلام گروید؟ آیا مىدانید که در علم و دانش و حلم و بردبارى از همه برتر و والاتر بود، و بر هر کس، ولى خواهد بود؟
قوم همگى گفتند: آرى همه را مىدانیم.
امام فرمود: پس از روى چه دلیل خون مرا مباح مىسازید؟ با اینکه پدرم ساقى و پاسدار حوض کوثر است.از بسیارى از افراد حمایت و پشتیبانى خواهد کرد، همچنان که ساربان، شتران را از سراب مىراند، و در قیامت پدرم پیشاپیش کسانى است که حمد و سپاس خداوند را به جا آوردهاند.
گفتند: آرى همه این مطالب را مىدانیم با این وصف دست از تو برنداریم تا با لب تشنه جان دهى.
در این وقت که امام حسین ع به ایراد خطابه خود پرداخته بود، دختران و خواهران آن حضرت با شنیدن سخنان وى به شدت مىگریستند و صداى ناله آنان بالا مىگرفت.چنانچه امام متوجه آنان شد.پس برادر خود عباس و فرزند خود على را پیش خواند و از آن دو خواست که آنان را ساکت سازند و ادامه داده گفت: به جان خودم از این پس آنها بسیار خواهند گریست.
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEJB.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]