هنوز سال پنجم هجرت پایان نیافته بود،که غائله«احزاب»و شورش«بنى قریظه»درهم شکست. تمام مدینه و حوالى آن،در اختیار مسلمانان قرار گرفت.پایههاى حکومت جوان اسلام محکمتر گردید،و آرامش نسبى در قلمرو حکومت اسلام حکمفرما شد.ولى این آرامش یک آرامش موقتى بود.رهبر عالیقدر مسلمانان باید مراقب حال دشمنان باشد،و هر گونه توطئه بر ضد اسلام را با نیروهایى که در اختیار دارد،در نطفه خفه سازد.
آرامش محیط به او اجازه داد،که برخى از آتشافروزان جنگ احزاب را که از تیررس مسلمانان پس از کوچ احزاب خارج شده بودند،سرکوب کند.«حیى بن اخطب»،که یکى از آتشافروزان احزاب بود،در جنگ بنىقریظه کشته شد.ولى همدست او«سلام بن ابى الحقیق»در خیبر به سر مىبرد.به طور مسلم،این عنصر خطرناک هرگز آرام نمىنشست تا بار دیگر احزاب را بر ضداسلام بشوراند.بخصوص،که عرب بتپرستبراى نبرد با اسلام آماده بود و اگر هزینه جنگ تامین مىشد باز اوضاع احزاب تجدید مىگشت.
روى این محاسبات،پیامبر دلاوران خزرج (1) را مامور کرد که این عنصر جسور کینهتوز را از میان بردارند،مشروط بر اینکه متعرض احدى از فرزندان و همسران او نشوند.دلاوران خزرج شبانه وارد خیبر شدند،و درب خانههائى را که در اطراف خانه«سلام»بود از بیرون بستند که اگر سر و صدائى پیش وى آمد،همسایهها نتوانند،از خانهها بیرون بریزند.سپس از پلهها به طرف طبقه بالا که سلام در آنجا زندگى مىکرد رفتند.در منزل را زدند،همسرش بیرون آمد،و گفت کیستید؟گفتند:جمعى از عرب هستیم براى خرید غله آمدهایم (2) .وى بدون تحقیق در را باز کرد،و آنان را به اطاق«سلام»که تازه به رختخواب خود رفته بود،هدایت کرد.آنها براى جلوگیرى از هرگونه سر و صدا فورا وارد اطاق شده،در را بستند و به طور دسته جمعى به حیات یک عنصر خطرناک و فتنهانگیز که مدتها آسایش را از مسلمانان سلب کرده بود،خاتمه دادند.سپس از پلهها پائین آمده،در خارج قلعه در مدخل آب پنهان شدند.
سر و صداى همسر«سلام»،همسایگان را بیدار کرد.همگى چراغ به دست،دلاوران خزرج را تعقیب کردند.ولى هر چه گشتند،اثرى از آنها ندیدند،سپس به خانههاى خود بازگشتند. جرات مسلمانان به قدرى بود،که یکى از آنها داوطلب شد،که به صورت ناشناس به میان آنان برود و از نتیجه کار خود مطلع شوند،زیرا تصور مىکردند که او هنوز زنده است.
او هنگامى وارد جرگه آنها گردید که یهودان دور«سلام»را گرفته بودند و همسر او جریان را تعریف مىکرد.ناگهان همسرش نگاهى به صورت«سلام»کرد و گفت:به خداى یهود سوگند،جان سپرد. (3) ،سپس وى بازگشت و همرزمانخود را از جریان مطلع ساخت.همگى در تاریکى شب از پناهگاه خود بیرون آمدند و رهسپار مدینه شدند و پیامبر را از سرگذشتخود آگاه ساختند. (4)
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCCCEG.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]