سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای منتهای آرزو ! آیا مرا به آتش می سوزانی ؟ پس امیدم چه می شود ؟ پس آن گاه دوستی ام چه می شود ؟ [امام سجّاد علیه السلام]
 
سه شنبه 86 خرداد 1 , ساعت 3:36 عصر

 

ام حبیبه دختر ابو سفیان ـ رئیس بنى امیه ـ یکى از سران قریش و رؤساى مکه بود و مردم مکه در هر کار مهمى که داشتند معمولا او را به ریاست خود انتخاب مى‏کردند، چنانکه در جنگ احد و خندق مذکور شد، و از این نظر موقعیت سیاسى مهمى در میان قریش و قبایل دیگر عرب داشت.بالطبع وصلت با چنین شخصى براى رهبر مسلمانان وسیله مؤثرى براى تبلیغ اسلام و آرام کردن دشمنان و مخالفین بود، و از آن سو ام حبیبه نیز چند سال پیش از هجرت مسلمان شده بود و به اتفاق شوهرش عبید الله بن جحش به حبشه مهاجرت کرد و در آنجا شوهرش ـ پس از اینکه از اسلام دست کشید ـ از دنیا رفت و بدون سرپرست ماند و چون پدرش ابو سفیان از دشمنان‏سرسخت اسلام بود ام حبیبه راه بازگشت به مکه را نداشت و نمى‏توانست به شهر و دیار خود و خانه پدر باز گردد، در مملکت غربت حبشه نیز زندگى با آن وضع براى او بسیار ناگوار و رقتبار بود، از این رو وقتى پیغمبر اسلام از ماجرا مطلع شد به منظور کاستن دشمنى و عداوت ابو سفیان و نجات یک زن بزرگ زاده و با ایمان که به جرم پذیرش اسلام و دین، از وطن آواره شده و در دیار غربت نیز دچار آن وضع دردناک و اسفبار گشته، نامه‏اى به نجاشى پادشاه حبشه نوشت و به وسیله او ام حبیبه را براى خود خواستگارى و عقد کرد .مدتى طول کشید تا ام حبیبه به مدینه آمد، اما همین عمل رسول خدا (ص) موجب سربلندى او در میان مهاجرین حبشه و نجات وى از غم و غصه و سقوط روحى او گردید.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCCCEE.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ