سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و از او پرسیدند بهترین شاعران کیست ؟ فرمود : ] شاعران در میدانى نتاخته‏اند که آن را نهایتى بود و خط پایانش شناخته شود ، و اگر در این باره داورى کردن باید پادشاه گمراه را این لقب شاید ( امرء القیس مقصود اوست . ) [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 خرداد 13 , ساعت 2:40 عصر

 

در این اثناء امام زین العابدین علیه السلام از سراپرده خود بیرون آمد و با اشاره مردم را به سکوت، دعوت کرد، نفسها در سینه‏ها ماند و سکوت مطلق همه جا را فرا گرفت، آنگاه امام سجاد علیه السلام اینگونه خطبه تاریخى خود را ایراد فرمود: پس از حمد و ثناى الهى، از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم یاد کرد و بر او درود فرستاد و خطاب به‏مردم گفت:

ایها الناس! من عرفنی فقد عرفنی، و من لم یعرفنی فانا علی بن الحسین المذبوح بشط الفرات من غیر ذحل و لا ترات، انا ابن من انتهک حریمه و سلب نعیمه و انتهب ماله و سبی عیاله، انا ابن من قتل صبرا، فکفى بذلک فخرا.

ایها الناس! ناشدتکم بالله هل تعلمون انکم کتبتم الى ابی وخدعتموه، و اعطیتموه من انفسکم العهد و المیثاق والبیعة ثم قاتلتموه و خذلتموه؟ فتبا لکم ما قدمتم لانفسکم و سوء لرأیکم، بایة عین تنظرون الى رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم یقول لکم: قتلتم عترتی و انتهکتم حرمتی فلستم من امتی.

اى مردم! هر کس مرا مى‏شناسد، مى‏داند که من کیستم، و آن که مرا نمى‏شناسد (بداند که) من على فرزند حسین هستم که او را در کنار فرات (با کامى خشکیده و عطشناک) بدون هیچ گناهى، از دم شمشیر گذراندند، من فرزند آن کسى هستم که پرده حریم حرمت او را دریدند، و اموال او را به غارت بردند، و افراد خانواده او را به زنجیر اسارت کشیدند، من فرزند آن کسى هستم که او را به زارى کشتند، و همین افتخار ما را بس است.

اى مردم! شما را بخدا سوگند آیا به خاطر دارید که به پدرم نامه‏ها نوشتید (و او را دعوت کردید) ولى با او نیرنگ باختید؟ ! (به خاطر دارید که) با او پیمان (وفادارى) بستید و با او (و نماینده او) بیعت کردید، ولى (به هنگام حادثه) او را تنها گذاردید؟ ! (و به این هم بسنده نکردید) و با او به پیکار برخاستید؟ !

شما را هلاکت و نابودى باد! چه (بد) توشه‏اى (از پیش) براى خود فرستادید! و رأى شما (چه) زشت و ناپسند بود.به من بگوئید که با کدام چشم مى‏خواهید به روى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بنگرید هنگامى که به شما بگوید: عترت مرا کشتید، حریم حرمت مرا شکستید، پس شما دیگر از امت من به حساب نمى‏آیید؟ ! .

وقتى سخن امام بدین جا رسید، از هر طرف صداى آن جماعت بیشمار به گریه بلند شد و به همدیگر مى‏گفتند: (دیدید) که نابود شدید و درنیافتید؟

امام سجاد علیه السلام در دنباله سخنان خود فرمود: رحمت خدا بر آنکس باد که پند مرا بپذیرد و سفارش مرا در رابطه با خدا و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم و دودمان او به خاطر بسپارد، چرا که من به نیکى از رسول خدا علیه السلام پیروى مى‏کنم و رفتار او را در پیش مى‏گیرم.

مردم یکصدا بانگ برداشتند که: اى پسر پیامبر خدا! ما فرمانبردار (فرامین) توایم! و پیمان تو را محترم و دلهاى خود را به جانب تو معطوف مى‏داریم! و هواى تو را در سر مى‏پروریم ! رحمت خدا بر تو باد! تو فرمان بده تا با هر آنکه با تو در آمیزد، بستیزیم! و با هر کس که تسلیم فرامین تو باشد، از در آشتى درآییم! و یزید را (از اریکه قدرت به زیر کشیم و او را) اسیر کنیم! و از کسانى که بر شما و خاندان ستم روا داشتند، بیزارى جسته و انتقام خون پاکان شما را از آنان بگیریم! !

امام سجاد علیه السلام فرمود:

هیهات! ایها الغدرة المکرة! حیل بینکم و بین شهوات انفسکم، اتریدون ان تأتوا الی کما اتیتم الى آبائی من قبل، کلا و رب الرقصات الى منى، فان الجرح لما یندمل، قتل ابی بالامس و اهل بیته معه، فلم ینسنی ثکل رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم وثکل ابی و بنی ابی وجدی شق لها زمی و مرارته بین حناجری و حلقی، و غصصه تجری فی فراش صدری، و مسالتی ان لا تکونوا لنا و لا علینا.

هیهات! اى بیوفایان نیرنگباز! در میان شما و خواسته‏هاى شما پرده‏اى کشیده‏شده است، آیا برآنید که با من نیز به همان گونه که با پدران من رفتار کردید، عمل کنید؟ ! (مطمئن باشید که به یاوه‏هاى شما ترتیب اثر نمى‏دهم و) هرگز چنین نخواهد شد (که شما مرا به راهى که مى‏خواهید سوق دهید) !

بخداى راقصات (1) بسوى منى سوگند، که هنوز آن زخم عمیقى که دیروز از قتل عام و کشتار پدرم و فرزندان و (اصحاب) او در قلب من پدید آمده است، التیام نیافته و هنوز داغ رحلت رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم را فراموش نکرده بودم که آلام و مصیبتهاى پدرم و فرزندان پدر و جد بزرگوارم، موى سر و صورت مرا سپید کرد و هنوز مزه تلخ آن را در گلوگاه خود احساس مى‏کنم، و اندوه این آلام جانفرسا هنوز در قفسه سینه من مانده است! خواسته من از شما این است که (حداقل بى تفاوت باشید!) نه از ما طرفدارى کنید و نه با ما از در جنگ و دشمنى درآیید ! پس امام سجاد علیه السلام خطبه خود را با این ابیات پایان داد:

لا غرو ان قتل الحسین و شیخه‏ 
قد کان خیرا من حسین و اکرما

فلا تفرحوا یا اهل کوفة بالذی‏ 
اصیب حسین کان ذلک اعظما

قتیل بشط النهر نفسی فداءه‏ 
جزاء الذی ارداه نار جهنما (2)

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAFFA2.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ