فتح مصر توسط عمرو بن عاص و کشته شدن محمد بن ابو بکر
سپس عمرو بن عاص به همراه شش هزار تن روانه مصر شد.محمد بن ابو بکر نامهاى به امیر مؤمنان نگاشت و از درخواست کمک کرد.مردم براى یارى وى جمع آمدند اما با این همه پس از گذشتیک ماه و با وجود مالک بن کعب تعداد آنان از دو هزار تن افزون نشد. آنان پنجشب مقابله کردند و چون خبر قتل محمد را دریافتند، بازگشتند.چون محمد بن ابو بکر کشته شد، جنازه او را در پوستخرى جاى داده آن را آتش زدند و زشتى پیروزى خود را بدین گونه به نمایش گزاردند.جاسوس امیر مؤمنان (ع) در شام، خبر شادکامى اهل شام را از کشته شدن محمد به آگاهى آن حضرت رسانید.على (ع) فرمود: اندوه ما در از دست دادن محمد به اندازه شادمانى آنان و بلکه بیشتر از آن است.ما نزد خداوند از آنان حساب خواهیم کشید.به خدا سوگند محمد جزو کسانى بود که انتظار قضاى الهى را مىکشید و براى پاداش الهى عمل مىکرد.او هیئت فاجر را دشمن و هدایت مؤمن را دوست مىداشت.این واقعه در سال 38 ه به وقوع پیوست.على (ع) نامهاى به ابن عباس، که ولایتبصره را بر عهده داشت، نوشت و او را از فتح مصر و کشتن محمد بن ابو بکر توسط معاویه مطلع ساخت.ابن عباس نیز پاسخ نامه آن حضرت را نوشت و آنگاه به کوفه آمد و قتل محمد را به على (ع) تعزیت گفت.زیرا محمد پسر اسماء بنت عمیس یکى از همسران على (ع) بود.آن حضرت، اسماء را پس از وفات همسرش ابو بکر به ازدواج خود درآورد. اسماء پیش از ابو بکر همسر جعفر بن ابیطالب بود و خود نیز همچون فرزندش محمد از بهترین شیعیان امیر مؤمنان (ع) به حساب مىآمد.
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه (1) ، در توضیح این سخن حضرت که فرمود: به خداى سوگند معاویه زیرکتر از من نیست ولى او نیرنگ مىبازد و....به ذکر امورى مىپردازد که ناآگاهان آن را به حساب ضعف تدبیر آن حضرت مىگذارند.از جمله مثالهاى آنان در این باره همین قضیهاى است که براى حکومت مصر پیش آمد.ابن ابى الحدید در این باره مىنویسد: از جمله خردهگیریهایى که بر على (ع) کردهاند دادن ولایت مصر به محمد بن ابو بکر و برکنار داشتن قیس بن سعد از آن منصب بود تا جایى که محمد به قتل رسید و معاویه حکومت مصر را به دست گرفت.
پاسخ از این ایراد آن است که: نمىتوان گفت: محمد شایستگى حکومتبر مصر را نداشت زیرا او مردى زاهد، دانشمند و درست تدبیر بوده و در مراتب خیر خواهیش نمىتوان شک و تردید کرد.علاوه بر این، او پسر همسر على و دوست او بود.مردم مصر نیز بىنهایت او را دوست مىداشتند و از ولایت او بر مصر، استقبال کردند.چون مصریان عثمان را محاصره کردند از او درخواست عزل عبد الله بن سعد بن ابى سرح، از ولایت مصر، را کردند به وى پیشنهاد دادند تا محمد بن ابو بکر را جاى عبد الله بر آنان بگمارد. عثمان نیز عهدنامهاى براى ولایت او بر مصر نوشت.وى با مردم مصر رفت تا نامه عثمان را به ابن ابى سرح تسلیم کند.با توجه به این مطالب، جز تولیت محمد بن ابو بکر بر مصر، هیچ راى و تدبیرى براى على (ع) باقى نمانده بود.زیرا چنان که گفتیم مصریان به او علاقه داشتند و او را برگزیده بودند و از طرف دیگر هم محمد با داشتن اخلاقى پسندیده، استحقاق برخوردارى از این منصب را داشت.با این مقدمات، گمان قوى مىرفت که مردم از وى اطاعت و او را یارى کنند و بر محبت و دوستى او جمع آیند.اما عاقبت کار او همان شد که دیدیم.ولى این امور را نمىتوان عیب و منقصتى براى امیر مؤمنان (ع) قرار داد.زیرا امام بنابر مصالحى که خود در نظر دارد به رتق و فتق امور مىپردازد و کسى هم جز خداوند از امور پنهان آگاهى ندارد.در زمان رسول خدا (ص) هم آن حضرت، جعفر و زید و عبد الله بن رواحه را در روز جنگ موته به میدان فرستاد.اما آنان همگى کشته شدند و سپاهشان نیز درهم شکست و عدهاى از آنان نیز با حالى زار و نزار به مدینه بازگشتند.حال با این وجود کسى مىتواند پیامبر (ص) را بدین خاطر مورد ایراد قرار دهد و تدبیر و فکر او را زیر سؤال ببرد!
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACHDB.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]