یاری دهنده ترین چیز بر رشد خرد آموزش است . [امام علی علیه السلام]
 
پنج شنبه 86 خرداد 10 , ساعت 5:17 عصر

 

جنگ تمام عیار در صفین، به سبب طولانى شدن وفزونى تلفات سپاه شام، معاویه را برآن داشت که به هر نحو که ممکن است امام علیه السلام را به صلح وسازش ومتارکه نبرد وبازگشت هر دو سپاه به منطقه اولیه وادار سازد واین کار را از طرقى آغاز کرد که اهم آنها سه راه بود:

1- مذاکره با اشعث‏بن قیس.

2- مذاکره با قیس بن سعد.

3- نگارش نامه به امام(ع).

اما این نقشه‏ها به جهت قوت روحیه سپاه امام علیه السلام نقش بر آب شد، تا اینکه سرانجام حادثه‏«لیلة الهریر» رخ داد ونزدیک بود سازمان نظامى معاویه به کلى متلاشى شود. اما فریبکارى معاویه وساده لوحى عراقیان وتلاش ستون پنجم شام در داخل سپاه امام علیه السلام جریان را به نفع سپاه شام تغییر داد. اینک تفصیل مذاکرات ملاقاتهاى معاویه:

1- معاویه برادر خود عتبة بن ابى سفیان را که مرد سخنورى بود به حضور طلبید وبه او ماموریت داد که با اشعث‏بن قیس که نفوذ قابل ملاحظه‏اى در سپاه امام داشت ملاقات کند و از او بخواهد که بر بازماندگان از طرفین ترحم کند.

عتبه خود را به خط مقدم رسانید واز همان جا خود را معرفى کرد واشعث را طلبید تا پیام معاویه را به او برساند. اشعث او را شناخت وگفت:مرد اسرافگرى است که باید با او ملاقات کند.خلاصه پیام عتبه این بود:اگر بنا بود معاویه با کسى جز على ملاقات کند با تو ملاقات مى‏کرد، چه تو رئیس مردم عراق وبزرگ اهل یمن هستى وداماد عثمان وکارگزار او بودى. حساب تو با مالک وعدى بن حاتم جداست.اشتر قاتل عثمان وعدى جزو محرکان این کار است.من نمى‏گویم که على را ترک کن ومعاویه را یارى رسان، بلکه تو را به حفظ باقیماندگان دعوت مى‏کنم که در آن صلاح من وتوست.

اشعث در پاسخ وى، هرچند به تکریم وتعظیم امام علیه السلام پرداخت وگفت که بزرگ عراق ویمن على است، ولى در پایان سخنان خود، همچون یک دیپلمات، پیشنهاد صلح را پذیرفت وگفت: نیاز شما به حفظ باقیماندگان بیش از ما نیست. وقتى عتبه سخنان اشعث را براى معاویه نقل کرد وى گفت:«قد جنح للسلم‏»:گرایش به صلح پیدا کرده است. (1)

2- در حالى که اصحاب پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم، ازمهاجران وانصار، در گرداگرد امام علیه السلام جمع بودند ازمیان انصار فقط دو نفر به نامهاى نعمان بن بشیر ومسلمة بن مخلد بامعاویه همکارى مى‏کردند. معاویه از نعمان بن بشیر خواست که با قیس بن سعد، فرمانده شجاع سپاه امام‏علیه السلام، ملاقات کند وبا جلب نظر او مقدمات صلح را فراهم آورد.وى در ملاقات خود با قیس بر آسیبهایى که بر طرفین وارد شده بود تکیه کرد وگفت:«اخذت الحرب منا و منکم ما رایتم فاتقواالله فی البقیة‏».یعنى: جنگ از ما وشما آنچه را که مى‏بینى گرفته است. پس در باره باقیماندگان از خدا بترسید(وچاره‏اى بیندیشید).

قیس در پاسخ نعمان بر هواداران معاویه وعلى علیه السلام تکیه کرد وگفت:

در زمان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم ما با صورت وگلوگاه، شمشیر ونیزه‏هاى دشمن را پاسخ مى‏گفتیم تا حق پیروز شد، درحالى که کافران از این امر ناراحت‏بودند.اى نعمان، اینک کسانى که معاویه را یارى مى‏کنند جز یک مشت افراد آزاد شده وبیابانیها ویمنیهاى فریب خورده نیستند. على را بنگر که اطراف او را مهاجران وانصار وتابعان، که خدا از آنان راضى شده است، فرا گرفته‏اند ولى در اطراف معاویه جز تو ودوست تو (مسلمة بن مخلد) کسى نیست، وهیچیک از شما، نه بدرى هستید، نه احدى ونه سوابقى در اسلام دارید ونه آیه‏اى در باره‏شما نازل شده است. اگر در این مورد بر خلاف ما حرکت مى‏کنى قبلا نیز پدر تو به چنین کارى دست زد. (2)

3- غرض از این ملاقاتها زمینه سازى براى صلح وسازش بود، ولى مقصود معاویه را فراهم نساخت.ازاین جهت، ناچار شد که نامه‏اى به امام علیه السلام بنویسد ودر آن مطلبى را درخواست کند که در روز نخست‏یاغیگرى خود درخواست کرده بود، یعنى واگذارى حکومت‏شام به او، بدون اینکه بیعت واطاعتى بر گردن او باشد. وآن گاه افزود:ما همگى فرزندان عبد مناف هستیم وهیچیک از ما بر دیگرى برترى ندارد، مگر آن کس که عزیزى را خوار وآزادى را بنده نسازد.

امام علیه السلام دبیر خود ابن ابى رافع را طلبید وبه او دستور داد که پاسخ نامه او را به نحوى که املاء مى‏کند بنویسد.متن نامه آن حضرت در نهج البلاغه، تحت‏شماره 17 آمده است. (3)

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACHCK.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ