غلبه نگرش عثمانى بر جامعه اسلامى، از زمان تسلط امویان (سال 41 هجرى)، سبب شد تا عثمان از هر نوع اتهامى تبرئه و تطهیر شود.امویان این نگرش را بر جامعه اسلامى تحمیل کردند و تنها در عراق بود که اندکى در برابر این موضع، مقاومت نشان داده شد.بدین ترتیب عموم اهل سنت، مظلومیت و حقانیت عثمان را در برابر مخالفان پذیرفتند.با وجود این نگرش، آنان چه قضاوتى درباره مخالفین مىکردند؟ یک راه آن بود تا مخالفین وى را بطور واقع بینانه شناخته و آنان را خصم مذهب خود شناسند.اگر این راه را بر مىگزیدند، بزرگان صحابه در معرض اتهام قرار مىگرفتند.راه دیگر آن بود که مخالفین او را کسانى بدانند که از عراق و مصر آمده و اساسا از صحابیان کسى در میانشان نبوده است.آنان این راه را برگزیدند، و حتى در مواردى که صحبت از وجود برخى صحابه در میان منتقدان عثمان شده، با جعل این خبر که آنان فرزندان خود را به در خانه عثمان فرستاده بودند تا از وى دفاع کنند (و معلوم نیست که چرا خودشان نرفتند)، به دفاع از صحابیان پرداختهاند تا مبادا به دشمنى با عثمان متهم شوند.
این نکته را باید دانست که «مورخ سنى» بر خود لازم مىدانست که از ذکر «مثالب صحابه» خوددارى کند. (1) اگر کسى مثالب آنان را نقل مىکرد، معنایش آن بود که عقیدهشیعى دارد روشن است که اگر یک صحابى در قتل عثمان شرکت کرده باشد، این آشکارا از مثالب وى شمرده مىشود.با این سیاست تألیفى، بسیارى از حقایق تاریخى مربوط به مواضع سیاسى صحابه از بین رفت.در این میان جعل در دو صورت ظاهر مىشد، یکى ننوشتن حقایق تاریخ، دوم ساختن اخبار مجعول.در حوادث این دوره، سیف بن عمر دروغ ساز، از اصل منکر حضور صحابیان شده و تمام این وقایع بزرگ چند ماهه را که همه شهرهاى اسلام بویژه مرکز خلافت یعنى مدینه در آن نقش داشته، بر عهده فرد مجهول الهویهاى با نام «عبد الله بن سبا» مىگذارد.به نوشته سیف، این شخص با مسافرت به شهرهاى مختلف، مردمان را بر عثمان شورانده (2) و توانسته است کوفه و مصر را در این باره تحریک کند.به باور سیف، این عبد الله بنیادگذار مذهب شیعه نیز بوده است.
اگر سخن سیف درست باشد، روشن نیست درباره جامعهاى که تا این اندازه سست است که شخصى یهودى مىتواند آن را بر ضد خلیفه بشوراند آن چنان که به قتل او منجر شود، چه باید گفت؟ آنچه مسلم است این که اولا سیف در تمامى کتابهاى رجالى متهم به زندقه و دروغگویى شده است.ثانیا کتابهایى که در شمار مصادر نخست تاریخ اسلام است، به هیچ روى چنین مطالبى را نگفته و حتى یادى نیز از عبد الله بن سبا نکردهاند.به تعبیر دیگر، از میان مصادر برجاى مانده قرن سوم و چهارم، تنها طبرى از کتابهاى سیف بهره برده و به همین دلیل مجعولات او را حفظ کرده است.در حالى که در آثارى چون اخبار الطوال، الامامة و السیاسه، انساب الاشراف، تاریخ خلیفة بن خیاط، یادى از این رخدادها و حوادث نشده است.متأسفانه مصادر بعدى که از طبرى بهره بردهاند نظیر: البدایة و النهایة و کامل ابن اثیر، این مجعولات را بازگو کردهاند و از آنجا که با عقاید سنیان بیشتر سازگار بوده در دورهها متأخر مقبولیت یافته است.اکنون بسیارى از محققان شیعه و سنى و مستشرق، در این مطالب تردید جدى داشته و آنها را نمىپذیرند.از جمله محققان شیعى، مرتضى عسکرى (3) و از جمله محققان سنى به طه حسین (4) مىتوان اشاره کرد.در میان مستشرقان هم مجعول بودن این سخنان آشکار است.برنارد لوئیس مىنویسد: بسیارى از مورخان مسلمان (5) آغاز تشیع انقلابى را به عبد الله بن سبا نامى نسبت مىدهند که از معاصران على بن ابى طالب (ع) و یک یهودى یمنى بوده است و در روزگار على (ع) الوهیت او را تبلیغ مىنموده و سرانجام نیز به خاطر کارهایش سوزانیده شد.به این ترتیب ابتداى کار شیعیان تندرو یا غلات را به وى و از طریق وى به اصلى یهودى منسوب مىدارند.اما پژوهشهاى جدید نشان داده است که این یک نوع پیشدستى، یک نوع فرافگنى شرایط و اندیشههاى قرن دوم به زمان گذشته به وسیله «اصحاب حدیث» است.و لهاوزن و فریدلاندر از راه نقل و بررسى منابع و مآخذ نشان دادهاند که توطئه و کارهایى که به ابن سبا نسبت داده شده از اختراعات و ساختههاى بعدى است.کایتانى نیز در فصلى مستدل نشان داده است که توطئهاى با سازمان و تشکیلات و ایدئولوژى نسبت داده شده به ابن سبا، در جامعه قبیلهاى و پدر سالارى عرب در سال 35 هجرى تصور ناپذیر است. (6)
به هر روى تا آنجا که به مخالفین عثمان مربوط مىشود، با کاوش در منابع تاریخى و ادبى مىتوان به حقایق زیادى دست یافت.با توجه به آنچه در این گونه متون آمده، صحابه رسول خدا (ص) بویژه انصار نقش اساسى را در برانگیختن مردم بر ضد عثمان داشتهاند.علامه امینى با جستجو در مآخذ متعدد اظهار داشته است که نام بیش از هشتاد صحابى در میان مخالفان عثمان دیده مىشود.از جمله آنها مىتوان به این چند نفر اشاره کرد: طلحه، زبیر، عایشه، عمار، ابوذر، عبد الرحمان بن عوف، عبد الله بن مسعود، مقداد، حجر بن عدى، هاشم بن عتبه، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصارى، جابر بن عبد الله انصارى.علامه امینى، اخبار مخالفت اینان را نقل کرده است. (7) باید توجه داشت که همه اینان به قتل عثمان اعتقاد نداشتند و یا آن را به مصلحت نمىدیدند اما به هر روى شدیدترین انتقادات را به اعمال و رفتار سیاسى و دینى او داشتند.ابو سعید حدرى مىگفت: هشتصد نفر از اصحاب در جریان قتل عثمان حضور داشتند. (8) سخنان تند بسر بن ارطاة به مردم مدینه در سال 40 هجرى شاهدى قوى بر حضور قاطع انصار در کشتنعثمان است. (9)
طلحه و زبیر در شمار تندروترین منتقدان عثمان بودند.امام على (ع) درباره اینان مىفرمود : آنان حقى را از من طلب مىکنند که خود آن را وانهادهاند و خونى را مىخواهند که خود ریختهاند. (10) منابع متعدد از دشمنى شدید طلحه بر ضد عثمان سخن گفتهاند. (11) درست به همین دلیل بود که مروان بن حکم، با این که در جنگ جمل در کنار طلحه بود، با مشاهده این که جنگ پایان مىیابد، تیرى در کمان گذاشت و طلحه را به قتل رساند و به این ترتیب انتقام عثمان را از وى گرفت.بعدها عبد الملک مروان گفت: اگر پدرم نگفته بود که او طلحه را کشته، تمامى فرزندان طلحه را بخاطر خون عثمان به قتل مىرساندم. (12) گفته شده که در هنگام محاصره خانه عثمان، طلحه رئیس محافظان خانه بوده و اجازه ورود اشخاص و نیز طعام و آب را به کسى نمىداد. (13) وقتى شنید که براى عثمان آب و غذا بردهاند گفت: این چه محاصرهاى است که آب و غذا از آن عبور داده مىشود؟ (14) وقتى آب را بر روى عثمان بسته بودند، امام طلحه را دیده و درباره اجازه دادن براى ورود آب به خانه عثمان با وى سخن گفت اما طلحه نپذیرفت. (15) زمانى عثمان در پى امام على (ع) فرستاد که این طلحه مرا با عطش مىکشد، در حالى که قتل با شمشیر نیکوتر است. (16) شیخ مفید فصلى خاص به مواضع او در قبال عثمان اختصاص داده است. (17)
عمرو بن عاص نیز از مخالفان تند عثمان بود. (18) عایشه نیز از زمانى که به دستور عثمان عطایش را قطع کردند، (19) به سختى بر عثمان مىتاخت. (20) همو بود که عثمان را بخاطرریش پهنش «نعثل» نامید. (21) شاهدى مىگوید: در مسجد بودم که عثمان وارد شد و عایشه فریاد بر آورد: اى خیانتگر، اى فاجر! در امانت خیانت کردى و رعیت را ضایع نمودى، اگر نمازهاى پنجگانه نبود، مردم به سوى تو مىآمدند و چونان گوسفند تو را ذبح مىکردند.عثمان در برابر او، آیه مربوط به زن حضرت نوح را (22) بر وى تطبیق کرد. (23) گویا در این اواخر، هر بار که عثمان براى نماز به مسجد مىآمده، عایشه که خانهاش در همسایگى مسجد بوده، وى را مورد عتاب قرار مىداده است.به نقل بلاذرى، یک بار این اعتراض منجر به درگیرى میان مخالفان و موافقان عایشه و عثمان شده و با کفش به جان هم افتادند .بلاذرى مىافزاید: «ذلک أول قتال وقع بین المسلمین بعد النبى (ص)» (24) محمد فرزند طلحه بر این باور بود که یک سوم خون عثمان بر عهده عایشه است. (25) سعد وقاص نیز مىگفت: عثمان با شمشیرى که عایشه برکشید کشته شد. (26) درباره مخالفت عمار، ابوذر، عبد الرحمان بن عوف و بسیارى دیگر آن قدر نقل تاریخى وجود دارد که جاى هیچگونه تردیدى را باقى نمىگذارد.
در زمانى که شورش بر ضد عثمان اوج گرفت، کمتر کسى در مدینه بود که با عثمان موافقت داشته باشد.بویژه زمانى که نامهاى با مهر عثمان به حاکم مصر به دست مسلمانان افتاد که در آن به قتل برخى از مردم حکم رفته بود خشم همه ساکنان مدینه بر افروخته شد. (27) ام الخیر در برابر سؤال معاویه از عثمان گفت: مردم او را خلیفه کردند در حالى که از او بدشان مىآمد.زمانى دیگر او را کشتند در حالى که از این کار خود راضى بودند. (28)
ساکنان اصلى مدینه، انصار بودند.آنها با قریش موافقتى نداشته و خبط نخستین آنان در سقیفه، معلول همین برخورد آنان با قریش بود.در ماجراى قتل عثمان، که محبوب قریش بود، بسیارى از انصار در شمار مخالفان عثمان بودند.برخى نیز ساکت، و اندکى درزمره هواداران عثمان به شمار مىرفتند.جنبشى که بر ضد عثمان روى داد، از سوى انصار، مهاجران و نیز شمارى از مردم کوفه و مصر رهبرى مىشد.با این حال از آنجا که شهر، شهر انصار بود، بنى امیه آنان را مقصر اصلى در این ماجرا شناختند.این امر سبب شد تا بنى امیه در پى انتقام از انصار باشند.از نظر یزید، سرکوب وحشیانه مدینه در واقعه حره، توسط مسلم به عقبه، که بخاطر کشتار فراوانش به مسرف ملقب شد، به عنوان انتقام خون عثمان از مردم مدینه تلقى مىشود. (29) ثابت فرزند عبد الله بن زبیر به عبد الملک مىگفت: مردم مدینه عثمان را آن اندازه خوار کردند تا در میانشان به قتل رسید و اعتقاد به دفاع از او نداشتند. (30) زمانى دیگر فرزند عبد الله بن زبیر به مردم شام دشنام مىداد.فرزند عثمان به او گفت : تو از آن جهت به اهل شام دشنام مىدهى که پدرت را کشتند.فرزند عبد الله گفت: آرى! اما اى پسر عثمان بدان که پدر تو را مهاجرین و انصار کشتند. (31) سعد بن عبد الرحمان به حسان مىگوید: گروهى از انصار نزد معاویه به شام رفتند.معاویه گفت: قریش براى شما مفیدتر بود یا شما براى قریش؟ ...شما عثمان را در ایام محاصره خوار کردید و در روز جمل یاران او را کشتید. (32) پس از کشته شدن عثمان، عبد الله بن عامر والى بصره قتل او را ناروا شمرد.جاریة بن قدامه گفت: عثمان در حضور مهاجرین و انصار کشته شد در حالى که هیچ عکس العملى نسبت به قاتلین او از خود نشان ندادند. (33) شاعرى نیز در این باره گفت:
إن ابن عفان أصیب و حوله
إخوانه و جماعة من الأنصار (34)
عثمان در حالى کشته شد که بردران او و گروهى از انصار در اطراف او بودند.همین شاعر، در ادامه، از این امر تأسف مىخورد که چگونه کسانى که خود را اصحاب رسول خدا (ص) مىخواندند از او دفاعى نکردند.معاویه از ابو طفیل پرسید: آیا تو از کشندگان عثمان بودى؟ او گفت : خیر، اما در آنجا حاضر بودم و او را یارى نکردم.معاویه گفت: چرا؟ ابو طفیل پاسخ داد : زیرا مهاجرین و انصار او را یارى نکردند. (35) سؤال مردم از سعید بن مسیب آن بود که چرا اصحاب رسول خدا (ص) عثمان را ذلیل و خوار کردند؟ (36) عبد الملک به مردم مدینه مىگفت: ما هر زمان قتل بنى امیه را بخاطر مىآوریم، نمىتوانیم شما را دوست بداریم و شمار هر زمان واقعه حره را بخاطر مىآورید چنین هستید. (37) همین دشمنى بنى امیه با انصار بود که آنان را وا مىداشت تا اخطل شاعر را به هجو انصار تحریک کنند. (38) درباره نقش انصار در قتل عثمان اشاره به نامه عثمان به معاویه در هنگامه محاصره جالب است که نوشته بود: اهل مدینه کافر شده و از پیروزى امام خود سرباز زده و پیمان شکنى کردهاند. (39) حسان بن ثابت که در این ایام از مدافعان سرسخت عثمان بود مسأله خوار کردن عثمان را توسط انصار در اشعار خود یاد مىکند.او در شعر خود علاوه بر این تعبیر که:
خذلته الأنصار إذ حضر الم
وت و کانت ولایة الأنصار (40)
از دست داشتن طلحه، زبیر، محمد بن ابى بکر و عمار در قضیه قتل عثمان یاد مىکند.به دلیل دشمنى بنى امیه با انصار بود که سبب شد عثمانیه شام را بر مدینه ترجیح دهند. (41) بعدها یحیى فرزند حکم بن ابى العاص، مدینه را «سرزمین خبیثه» و شام را «ارض مقدس» مىخواند . (42) این تعبیر دشمنى آنان را با اسلام آشکار مىکند.
این شواهد نشان مىدهد که مهاجرین و انصار نقش مهمى در کار مخالفت با عثمان داشتهاند .مورخان متن نامهاى را که مهاجرین به شهرها نوشته و از آنان خواستند تا براى اصلاح اوضاع به مدینه در آیند نقل کردهاند.در این نامه آمده بود: از مهاجرین نخست و باقیمانده اعضاى شورا، به مردم مصر از صحابه و تابعین.اما بعد: به سوى ما بیایید وخلافت را در یابید قبل از آنکه اهل آن را به نابودى بکشاند.همانا کتاب خدا مبدل شده و سنت رسول تغییر یافته و احکام شیخین دگرگون شده است.همه کسانى که از صحابه و تابعین باقى ماندهاند را به خدا سوگند مىدهیم که به سوى ما آیند اگر به خدا و روز قیامت اعتقاد دارند...خلافت پس از پیامبر، خلافت نبوت و رحمت بود و اکنون به ملوکیت و پادشاهى در آمده است. (43) نقل دیگرى نیز حکایت از آن دارد که گروهى از اصحاب رسول خدا (ص) جمع شدند و پس از مذاکره مصمم شدند تا نامهاى به عثمان نوشته آنچه او از سنت رسول خدا (ص) تخطى کرده براى وى یادآورى کنند.این نامه که سند بسیار مهمى است توسط عمار به عثمان داده شد اما جوابى جز کتک سخت براى عمار در پى نداشت. (44) نقل این سخن از هاشم بن عتبه معروف به مرقال مناسب است که در صفین به فردى شامى که مىگفت : امام شما نماز نمىخواند و خلیفه ما را کشته است گفت: تو را به ابن عفان چه؟ إنما قتله أصحاب محمد و قراء الناس. (45)
عثمان، معدودى موافق نیز در مدینه داشت که هر کدام به نحوى از جیب عثمان بهرهمند بودند .یکى از آنان، عبد الله بن سلام بود.او از یهودیان مسلمان شده مدینه بود که در جریان حصار عثمان بر بام خانه وى رفت و گفت: من نام عثمان را در تورات یافتهام در آنجا آمده است که: خلیفتکم المظلوم الشهید.مردم فریاد زدند: اى یهودى! او شکم تو را سیر کرده و بدن تو را با لباس پوشانده است. (46) این نقل باید بعدها ساخته شده باشد، آن هم توسط کسانى که مایل بودند عنوان شهید براى عثمان در تورات ثبت شده باشد.در جاى دیگرى آوردیم که نظیر همین مسأله در مورد خلیفه دوم نیز مطرح شده است.اما به هر روى عبد الله بن سلام از مدافعان سرسخت عثمان بوده است . (47)
از دیگر حامیان عثمان، زید بن ثابت بود.زمانى که او به دفاع از عثمان پرداخت، مردم او را متهم کردند که چون عثمان شکم او را سیر کرده به دفاع از او پرداخته است. (48) زیدخزانهدار عثمان بوده است.زید بعدها نیز از خزینه معاویه بهرهمند بود. (49) واقدى مىگوید: احدى از اصحاب رسول خدا (ص) از عثمان دفاع نکرد مگر زید بن ثابت، ابو اسید ساعدى، کعب بن مالک، و حسان بن ثابت. (50) ابن اسحاق مىگوید: زمانى که عثمان به مدینه هجرت کرد، بر اوس بن ثابت برادر حسان وارد شد.این امر سبب علاقه حسان به عثمان شده و بعدها که عثمان کشته شد براى او گریه مىکرد . (51) مسعودى مىگوید: «و کان حسان عثمانیا منحرفا» . (52) افزون بر چند نفرى که واقدى یاد کرده، ابو هریره نیز در شمار مدافعان عثمان یاد شده است. (53)
جداى از این افراد انگشت شمار، عثمان در چنان غربتى در مدینه مرد، که کسى جرأت نکرد او را در بقیع دفن کند.افراد معدودى شبانه او را در جایى که آن را «حش کوکب» نامیدهاند دفن کردند و بعدها معاویه این باغ را به بقیع منضم کرد. (54)
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACGDC1.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]