سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ چون خبر غارت بردن یاران معاویه را بر أنبار شنید خود پیاده به راه افتاد تا به نخیله رسید . مردم در نخیله بدو پیوستند و گفتند اى امیر مؤمنان ما کار آنان را کفایت مى‏کنیم . امام فرمود : ] شما از عهده کار خود بر نمى‏آیید چگونه کار دیگرى را برایم کفایت مى‏نمایید ؟ اگر پیش از من رعیت از ستم فرمانروایان مى‏نالید ، امروز من از ستم رعیت خود مى‏نالم . گویى من پیروم و آنان پیشوا ، من محکومم و آنها فرمانروا . [ چون امام این سخن را ضمن گفتارى درازى فرمود که گزیده آن را در خطبه‏ها آوردم ، دو مرد از یاران وى نزد او آمدند ، یکى از آن دو گفت : من جز خودم و برادرم را در اختیار ندارم ، اى امیر مؤمنان فرمان ده تا انجام دهم امام فرمود : ] شما کجا و آنچه من مى‏خواهم کجا ؟ [نهج البلاغه]
 
جمعه 86 خرداد 4 , ساعت 8:15 عصر

 

پدرش زهیر بن أبى سلمى از شعراى معروف عرب و سراینده یکى از«معلقات سبعه»بود که قصیده‏اش مدتها پیش از نزول قرآن به‏دیوار کعبه آویخته بود و یکى از شاهکارهاى ادبى آن زمان به شمار مى‏رفت.زهیر بن ابى سلمى دو پسر داشت یکى به نام بجیر و دیگرى به نام کعب که این هر دو مانند پدرشان زهیر شاعر بودند و در مدح و ذم افراد شعر مى‏سرودند.بحیر مدتها قبل از فتح مکه مسلمان شده بود و در سلک مسلمانان به سر مى‏برد،ولى کعب در زمره دشمنان اسلام زندگى مى‏کرد و تا جایى که مى‏توانست با شعر و نثر مردم را نیز علیه رسول خدا تحریک مى‏نمود.

پیغمبر اسلام دستور تعقیب و قتل شاعرانى امثال کعب را که در هجو و مذمت او شعر مى‏گفتند و از این راه موانعى سر راه پیشرفت اسلام ایجاد کرده و ضربه مى‏زدند صادر کرده بود و یکى از آنان نیز در جریان فتح مکه به دست مسلمانان به قتل رسید و دو تن دیگر از این شاعران فرارى بودند.

بجیر که پس از فتح مکه نگران وضع برادرش کعب بود و مى‏ترسید به دست مسلمانان بیفتد و به سزاى تحریکاتى که علیه پیغمبر اسلام کرده و اشعارى که در هجاى آن حضرت سروده به قتل برسد،نامه‏اى به او نوشت که اگر به حیات و زندگى خود علاقه‏مند هستى خود را به مدینه برسان و اسلام بیاور و در پیشگاه پیغمبر اسلام از اعمال گذشته خود توبه کن که پیغمبر مرد رؤف و مهربانى است و هر کس نزد او اظهار ندامت نموده و توبه کند او را مى‏بخشد.

این نامه خیر خواهانه که به کعب رسید تصمیم گرفت به پیشنهاد برادرش بجیر عمل کند و خود را به مدینه و رهبر بزرگوار اسلام رسانده مسلمان شود و از کرده‏هاى گذشته خود پوزش بخواهد و به همین منظور قصیده‏اى مشتمل بر پنجاه و هشت بیت در مدح رسول خدا(ص)سرود که مطلعش این بود:

بانت سعاد فقلبى الیوم مبتول‏ 
متیم اثرها لم یفد مکبول (2)

و پس از ابیاتى که در وصف سعاد به رسم شاعران دیگر گفته به عنوان عذر خواهى از گذشته خود گوید:نبئت ان رسول الله أو عدنى‏ 
و العفو عند رسول الله مأمول‏ 
مهلا هداک الذى اعطاک نافلة 
القرآن فیها مواعیظ و تفصیل

به من گزارش دادند که رسول خدا(ص) مرا تهدید کرده است در حالى که عفو و گذشت از پیامبر مطلوب و مورد آرزوست.

و تا آنجا که در وصف پیغمبر اسلام(ص)گوید:

ان الرسول لنور یستضاء به‏ 
مهند من سیوف الله مسلول‏ 
فى عصبة من قریش قال قائلهم‏ 
ببطن مکة لما اسلموا زولوا (3)

یعنى پیامبر مشعل فروزانى است که در پرتو آن جهانیان براه راست هدایت مى‏شوند و از شمشیرهاى برهنه الهى است که همه جا با پیروزى کامل توأم است.

سپس کعب خود را به مدینه رسانید و به خانه مردى از قبیله«جهینه»که با او سابقه رفاقت داشت وارد شد و آن مرد«جهنى»نیز چون صبح شد او را به مسجد آورد و هنگامى که نماز صبح به پایان رسید کعب برخاسته پیش روى پیغمبر آمد و نشست و سپس معروض داشت اى رسول خدا کعب بن زهیر به مدینه آمده و مسلمان شده و از کارهاى گذشته خود پشیمان گشته مى‏خواهد به نزد شما بیاید و توبه کند،آیا او را مى‏پذیرى؟

فرمود:آرى

در این موقع کعب خود را معرفى کرده گفت:من کعب بن زهیر هستم و آن گاه قصیده خود را خواند و رسول خدا از او درگذشت.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=ECCCCIA.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ