[ و ابن جریر طبرى در تاریخ خود از عبد الرحمن پسر ابى لیلى فقیه روایت کرده است ، و عبد الرحمن از آنان بود که با پسر اشعث براى جنگ با حجاج برون شد . عبد الرحمن در جمله سخنان خود در برانگیختن مردم به جهاد گفت : روزى که با مردم شام دیدار کردیم ، شنیدم على ( ع ) مى‏فرمود : ] اى مؤمنان آن که بیند ستمى مى‏رانند یا مردم را به منکرى مى‏خوانند و او به دل خود آن را نپسندد ، سالم مانده و گناه نورزیده ، و آن که آن را به زبان انکار کرد ، مزد یافت و از آن که به دل انکار کرد برتر است ، و آن که با شمشیر به انکار برخاست تا کلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد ، او کسى است که راه رستگارى را یافت و بر آن ایستاد ، و نور یقین در دلش تافت . [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 87 فروردین 4 , ساعت 6:0 عصر
امام علی (ع) : امام علیه السلام از میدان صفین باز می گشت . به قبرستانی که پشت دروازه کوفه بود رسید رو بطرف قبرستان کرده فرمود :  ای ساکنان خانه های وحشتناک و مکانهای خالی و قبرهای تاریک  ای خاک نشینان ای غریبان ای تنهایان ای وحشت زدگان  شما در این راه بر ما پیش قدم شدید و ما نیز به شما ملحق خواهیم شد . [ اگر از اخبار دنیا بپرسید به شما می گویم ]  اما خانه هایتان را دیگران ساکن شدند همسرانتان به ازدواج افراد دیگر درآمدند و اموالتان تقسیم شد  این خبریاست که در نزد ما است در نزد شما چه خبر ؟ سپس رو به اصحابش کرده فرمود : هرگاه به آنها اجازه سخن داده شود به شما خبر می دهند که بهترین زاد و توشه در سفر آخرت پرهیزکاری است .
130 - و قال [ع ] ، و قد رجع من صفین ، فاشرف علی القبور بظاهر الکوفه  یااهل الدیار الموحشه ، و المحال المقفره ، و القبور المظلمه ، یااهل التربه ، یا اهل الغربه ، یا اهل الوحده ، یا اهل الوحشه ،  انتم لنا فرط سابق ، و نحن لکم تبع لاحق اما الدور فقد سکنت ، و اما الازواج فقد نکحت ، و اما الاموال فقد قسمت  هذا خبر ما عندنا ، فما خبر ما عندکم ? ثم التفت الی اصحابه فقال : اما لواذن لهم فی الکلام لاخبروکم ان [[ خیر الزاد التقوی ] ]
نهج البلاغه

یکشنبه 87 فروردین 4 , ساعت 6:0 عصر
امام علی (ع) : بزرگی خالق نزد تو مخلوق را در چشم تو کوچک می کند .
129 - و قال [ع ] : عظم الخالق عندک یصغر المخلوق فی عینک

<   <<   81   82   83   84   85   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ