سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بدخو شود، دوست و رفیقش نایاب گردند . [امام علی علیه السلام]
 
دوشنبه 86 خرداد 14 , ساعت 4:25 عصر

 

کمال الدین دمیرى در کتاب حیاة الحیوان و مقریزى در کتاب شذرات العقود از کسائى نقل کرده‏اند که روزى در مجلس هارون الرشید سخن از اولین نفوذ اسلامى به میان آمد، در آن مجلس تاریخچه نخستین سکه‏هایى که بر آنها شعارهاى اسلامى نقش بسته چنین مطرح شد:

در آغاز، کاغذ از جانب رومیان به مملکت اسلامى وارد مى‏شد، در آن روزگار بیشتر مردم مصر نصرانى بودند و همکیش پادشاه روم به حساب مى‏آمدند.از این رو، بر حاشیه کاغذهایشان با خط رومى این کلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.

این نوع کاغذها در جامعه اسلامى از آغاز تا عصر عبد الملک مروان رواج داشت تا این که عبد الملک از کسى که زبان رومى مى‏دانست، خواست تا آن کلمات را براى او ترجمه کند.پس از ترجمه کلمات، عبد الملک برآشفت و گفت: این شایسته نیست که در سرزمین اسلام، شعار نصرانیت به وسیله این اوراق در حد وسیعى منتشر شود.

از این‏رو، به عبد العزیز مروان که برادر او و نماینده و کارگزار وى در مصر بود، دستور داد تا این حاشیه‏ها را از بین ببرد و دستور دهد تا سازندگان کاغذ بر حاشیه کاغذها آیاتى از قرآن بنویسند.

دستور از میان بردن حاشیه‏هاى رومى به سایر کارگزاران حکومت در سایر شهرها نیز ابلاغ گردید.

کاغذها با حاشیه‏هاى جدید با گذشت زمان رواج یافت و به سرزمین روم نیز رسید.پادشاه روم از این برنامه ناخشنود شد و به عبد الملک نامه نوشت و از او خواست تا حاشیه‏هاى رومى را دوباره به کارگیرد و رواج دهد.

نامه را همراه با هدایا به سوى عبد الملک گسیل داشت، اما عبد الملک نامه و هدایا را پس فرستاد، این کار دو مرتبه دیگر با هدایاى بیشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهدید کرد که اگر حاشیه‏ها به صورت نخست باز نگردد، بر روى سکه‏ها، دشنام به پیامبر اسلام را نقش خواهد زد.

در این عصر، سکه‏هاى رایج میان مسلمانان، سکه‏هاى رومى بود.و اگر پادشاه روم تهدید خود را عملى مى‏ساخت، ضربه‏اى سیاسى بر حکومت اسلامى وارد مى‏شد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار مى‏گرفت.

عبد الملک خود را مواجه با مشکلى بزرگ یافت، براى مشورت و یافتن راه حل به شخصى به نام روح بن زنباع روى آورد.ولى او در پاسخ گفت:

اى عبد الملک! تو خودت خوب مى‏دانى که چه کسى راه حل مشکل تو را مى‏داند، اما بعمد آن را مطرح نمى‏کنى.

عبد الملک: او چه کسى است؟ !

روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع) ـ از خاندان پیامبر اکرم (ص) ـ فرد دیگرى نمى‏تواند باشد و تو ناگزیر هستى که از او کمک بگیرى.

عبد الملک: آرى تو درست مى‏گویى.ولى...

عبد الملک به والى خود در مدینه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امکانات سفر را در اختیار وى قرار دهد و آن حضرت را براى سفر به سوى شام تجهیز کند.

والى مدینه، چنین کرد و امام رهسپار شام گردید.

عبد الملک به استقبال آن حضرت رفت، خیر مقدم گفت و مشکل سیاسى خود را مطرح ساخت و کمک طلبید.

امام باقر (ع) فرمود: کار را دشوار نگیر.نظر من این است که هم اکنون از اهل فن بخواهى تا برایت درهم و دینارهاى فراوانى را بسازند که بر یک طرف آن شعار توحید و بر طرف دیگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهرى که سکه در آن زده شده و تاریخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمینه برخى خصوصیات دیگر سکه‏ها، رهنمودهایى داد تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانى میسرنباشد.و به عبد الملک فرمود: از مردم بخواه تا از این پس با این سکه‏ها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادى را با سکه‏هاى رومى ممنوع و داراى مجازات اعلام کن.در ظرف چند ماه، رهنمودهاى امام باقر (ع) بخوبى عملى گردید و سکه‏هاى اسلام در روابط اقتصادى به کار گرفته شد.آن گاه عبد الملک به پادشاه روم نوشت، اگر مى‏خواهى تهدیدهایت را عملى کن!

پادشاه روم که از رواج سکه‏هاى اسلامى مطلع شده بود، عملى ساختن تهدیدهاى خود را بى‏ثمر یافت و از آن صرف نظر کرد. (1)

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAGGB.htm


دوشنبه 86 خرداد 14 , ساعت 4:25 عصر

 

پیشواى پنجم طى مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهى پرداخت و مشکلات علمى را تشریح نمود و جنبش علمى دامنه دارى به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامى» را که در دوران امامت فرزند گرامیش «امام صادق ع» به اوج عظمت رسید، پى ریزى کرد/

امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنى هاشم بود و مقام بزرگ علمى و اخلاقى او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدرى روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامى، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین (ع) به جا نمانده بود.(1)

رجال و شخصیتهاى بزرگ علمى آن روز، و نیز عده‏اى از یاران پیامبر (ص) که هنوز درحال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده مى‏کردند/

«جابر بن یزید جعفى» و «کیسان سجستانى» (از تابعین) و فقهائى مانند: «ابن مبارک»، «زهرى»، «اوزاعى»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعى»، «زیاد بن منذرنهدى» از آثار علمى او بهره‏مند شده سخنان آن حضرت را، بى واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند.

کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبرى، بلاذرى، سلامى، خطیب بغدادى، ابونعیم اصفهانى، و کتبى مانند: موطا مالک، سنن ابى داود، مسند ابى حنیفه، مسند مروزى، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشرى، و دهها نظیر اینها، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشواى پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن على» و یا «قال محمد الباقر» به چشم مى‏خورد. (2)

کتب شیعه نیز در زمینه‏هاى مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر (ع) است و هر کس کوچکترین آشنایى با این کتابها داشته باشد، این معنا را تصدیق مى‏کند/

 

امام باقر (ع) از نظر دانشمندان

آوازه علوم و دانشهاى امام باقر ع چنان اقطار اسلامى را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچه‏هاى دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.

«ابن حجر هیتمى» مى‏نویسد:

محمد باقر به اندازه‏اى گنجهاى پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بى بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وى را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده‏اند. (3)

«عبدالله بن عطأ» که یکى از شخصیتهاى برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، مى‏گوید:

«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعى به اندازه محفل محمد بن على (ع) از نظر علمى حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در خدمت محمد باقر مانند کودکى در برابر استاد عالیمقام، زانوى ادب بر زمین زده شیفته و مجذوب کلام و شخصیت او گردیده بود.(4)

امام باقر ع در سخنان خود،اغلب به آیات قرآن مجید استناد نموده از کلام خدا شاهد مى‏آورد و مى‏فرمود: «هر مطلبى گفتم، از من بپرسید که در کجاى قرآن است تا آیه مربوط به آن موضوع را معرفى کنم».(5)

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAGGA3.htm


<   <<   6   7   8   9   10      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ