سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدایا به تو پناه مى‏برم که برونم در دیده‏ها نیکو نماید و درونم در آنچه از تو نهان مى‏دارم به زشتى گراید ، پس خود را نزد مردم بیارایم به ریا و خودنمایى که تو بهتر از من بدان دانایى ، پس ظاهر نکویم را براى مردمان آشکار دارم و بدى کردارم را نزد تو آرم تا خود را به بندگان تو نزدیک گردانم ، و از خوشنودى تو به کنار مانم . [نهج البلاغه]
 
پنج شنبه 87 فروردین 8 , ساعت 6:0 عصر
امام علی (ع) : امام علیه السلام در پاسخ کسیکه تقاضای موعظه کرد فرمود :  ازکسانی مباش که بدون عمل امید سعادت آخرت را دارند و توبه را با آرزوهای دراز تاخیر می اندازند  درباره دنیا همچون زاهدان سخن می گویند ولی همچون دنیا پرستان عمل می کنند . هرگاه چیزی از دنیا به او برسد سیر نمی شود و اگر نرسد قانع نخواهد شد از شکر آنچه به او داده شده عاجز است ولی باز هم فزونی می طلبد دیگران را از کار بد نهی می کند اما خود نهی نمی پذیرد به دیگران امر می کند اما خودش عمل نمی کند  نیکان را دوست می دارد اما عمل آنها را انجام نمی دهد گنهکاران را دشمن می دارد اما خود یکی از آنها است مرگ را به خاطر زیادی گناهانش مکروه می شمارد اما خود به آنچه مرگ را به خاطر آن ناخوش می دارد ادامه می دهد  اگر بیمار شود پشیمان می گردد و اگر تندرست باشد احساس امنیت میکند و به لهو می پردازد به هنگام سلامت مغرور است  و به هنگام گرفتاری ناامید . اگر بلائیبه او برسد همچون بیچارگان دعا می کند و اگر آسایش و وسعت به او برسد همچون مغروران از خدای روی می گرداند . نفس او را در امور دنیا به انجام آنچه گمان دارد وادار می کند  ولی در امور آخرت به آنچه یقین دارد اعتنا نمی کند بر دیگران به کمتر از گناه خود می ترسد و برای خویش بیشتر از آنچه عمل کرده امید دارد . اگر بی نیاز شود مغرور و مفتون می گردد و اگر فقیر شود نومید و سست می شود در عمل کوتاهی می کند و در سؤال مبالغه هرگاه شهوتی بر او عارض شود گناه را جلو می اندازد و توبه را تاخیر  و اگر محنتی به او برسد صبر و شکیبائی را بکلی از دست می دهد  عبرت آموختن را توصیف می کند ولی خود عبرت نمی گیرد موعظه بسیار می کند اما خود موعظه نمی پذیرد  سخن بسیار می گوید اما عمل کم می کند . برایدنی ای فانی کوشش فراوان دارد  ولی برای آخرت باقی مسامحه کار است . غنیمت را غرامت می بیند و غرامت را غنیمت [ و آنچه در راه خدا انفاق می کند در نظر او غرامت است و آنچه در راه معصیت خرج می کند غنیمت ] از مرگ می ترسد ولی فرصتها را از دست می دهد از دیگران معصیت های کوچک را بزرگ می شمارد در حالیکه بزرگتر از آن را از خود ناچیز به حساب می آورد  طاعتی را که اگر دیگران انجام دهد کوچک می شمرد از خودش بزرگ می داند . او به مردم ایراد می گیرد اما با خودش مجامله می کند  لهو و لعب با ثروتمندان نزد او از ذکر خدا با فقیران محبوبتر است به نفع خود بر زیان دیگران حکم می کند .  اما هرگز به زیان خود به نفع دیگران حکم نمی کند دیگران را هدایت می کند و خود را گمراه می سازد . مردم از او اطاعت می کنند و او مخالفت می ورزد  حق خود را می گیرد ولی حق دیگران را نمی پردازد از مردم در آنچه معصیت خدا نیست می ترسد ولی از خدا در ستم کردن بر مردم نمی ترسد . سیدرضی می گوید : اگر در این کتاب جز این کلام نبود برای اندرز و موعظه و بینائی بینندگان و عبرت ناظران کافی بود .
150 -  وقال [ع ] لرجل ساله ان یعظه :  لا تکن ممن یرجو الاخره بغیر العمل و یرجی التوبه بطول الامل یقول فی الدنیا بقول الزاهدین ، و یعمل فیها بعلم الراغبین ، [ نهج البلاغه م 32 ]  ان اعطی منها لم یشبع ، و ان منع منها لم یقنع ، یعجز عن شکر ما اوتی ،  و یبتغی الزیاده فیما بقی ، ینهی و لا ینتهی ، و یامر بما لا یاتی ، یحب الصالحین لا یعمل عملهم ، و یبغض المذنبین و هو احدهم ، یکره الموت لکثره ذنوبه ، و یقیم علی ما یکره الموت من اجله ،  ان سقم ظل نادما ، و ان صح امن لاهیا ، یعجب بنفسه اذا عوفی ، و یقنط اذا ابتلی ، ان اصابه بلاء دعا مضطرا ،  و ان ناله رخاء اعرض مغترا ، تغلبه نفسه علی ما یظن ، و لا یغلبها علی ما یستیقن ، یخاف علی غیره بادنی من ذنبه ، و یرجو لنفسه باکثر من عمله ،ان استغنی بطر و فتن ، و ان افتقر قنط ووهن ، یقصر اذا عمل ، و یبالغ اذا سال ،  ان عرضت له شهوه اسلف المعصیه ، و سوف التوبه ، و ان عرته محنه انفرج عن شرائط المله  یصف العبره و لا یعتبر ، و یبالغ فی الموعظه و لا یتعظ ،  فهو بالقول مدل ، و من العمل مقل ، ینافس فیما یفنی ، و یسامح فیما یبقی یری الغنم مغرما و الغرم مغنما ،یخشی الموت ، و لا یبادر الفوت ،  یستعظم من معصیه غیره ما یستقل اکثر منه من نفسه  و یستکثر من طاعته ما یحقره من طاعه غیره ، فهو علی الناس طاعن ، و لنفسه مداهن ،  اللهو مع الاغنیاء احب الیه من الذکر مع الفقراء ، یحکم علی غیره لنفسه ، و لا یحکم علیها لغیره ، یرشد غیره و یغوی نفسه ، فهو یطاع و یعصی ،  و یتسوفی و لا یوفی ، و یخشی الخلق فی غیر ربه و لا یخشی ربه فی خلقه قال الرضی : و لو لم یکن فی هذا الکتاب الا هذا الکلام لکفی به موعظه ناجعه ، و حکمه بالغه ، و بصیره لمبصر ، و عبره لناظر مفکر
نهج البلاغه


لیست کل یادداشت های این وبلاگ