سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و کسى از وى مسافت میان مشرق و مغرب را پرسید فرمود : ] به اندازه یک روز رفتن خورشید . [نهج البلاغه]
 
شنبه 86 خرداد 12 , ساعت 11:35 صبح

 

یاران امام (ع) از برگزیده‏ترین افرادى بودند که خانواده و دوستان خود را رها ساختند و در رکاب امام (ع) جانبازى و فداکارى کردند و چون قهرمانانى شجاع به جهاد پرداختند، و براى شرکت در میدان کارزار، گوى سبقت را از یکدیگر ربودند.آنان خطاب به پیشواى خود گفتند: ما به یارى تو آمده‏ایم، تا جان خود را فدا کنیم و سعى و تلاش ما این است که در راه حفظ جان تو بکوشیم و از شر دشمن تو را در امان داریم.

نه تنها آنان مرگ را به چیزى نمى‏گرفتند، بلکه از این درجه و مقامى که در پرتو یارى امام (ع) نصیب آنان گشت علائم شادى و سرور در چهره آنها نمایان مى‏شد.

آنگاه که امام (ع) به آنان گفت: شما آزاد هستید و مى‏توانید مرا ترک کنید و از میدان نبرد دور شوید.آنان از این امر خوددارى و به خدا سوگند یاد کردند و گفتند: ما هرگز تو را رها نمى‏سازیم و این سرزمین را ترک نمى‏کنیم.آیا درست است که ما شما را تنها گذاریم در حالى که دشمن تو را در محاصره قرار داده است.ما در ایفاى حق و یارى تو به درگاه خداوندى چه عذرى خواهیم داشت؟

یکى از آنها مى‏گفت: به خدا قسم، من هرگز تو را ترک نخواهم کرد.من به مبارزه و نبرد با دشمنان تو تا آنجا ادامه مى‏دهم که نیزه‏ام در سینه آنان بشکند، و با شمشیر خود آنقدر زخم به بدنشان وارد سازم که تیغ آن از دسته جدا گردد، و چنانچه سلاحى در دست نداشته باشم با پرتاب سنگ بر دشمن مى‏تازم.و از تو جدا نخواهم شد، تا آنگاه که در رکاب تو جان به جان آفرین تسلیم کنم.

یکى دیگر مى‏گفت: چنانچه مى‏دانستم که در راه تو کشته شده و بار دیگر زنده مى‏شوم و در حالى که زنده هستم، بدنم را با آتش مى‏سوزانند و هفتاد بار این امر را درباره من انجام مى‏دهند، در این صورت باز هم دست از تو بر نخواهم داشت.

دیگرى مى‏گفت: به خدا سوگند، من دوست دارم در راه تو کشته شوم و دوباره زنده گردم و این امر تا هزار مرتبه تکرار شود، و خداوند به این وسیله تو و خاندان تو را از شر دشمن محفوظ بدارد.

یکى دیگر از یاران امام (ع) رو کرد به آن حضرت و گفت: چنانچه من بخواهم زنده بمانم و از تو جدا شوم.چه بهتر در حالى که زنده هستم طعمه حیوانات درنده گردم.

بدین ترتیب یاران امام حسین (ع) در راه پیشواى خود از هرگونه فداکارى و جانبازى دریغ نکردند.آنان هرگز به خود اجازه ندادند در حالى که زنده هستند کمترین آسیبى به آن حضرت برسد، و تاب جدایى از او را نداشتند و یکپارچه خود را سپر بلا ساختند و تا آنجا هدف تیر و نیزه قرار گرفتند، تا جان خود را فدا کردند.

در روز عاشورا آنچنان با شجاعت و دلیرى به نبرد پرداختند که تاریخ هرگز تا کنون به خاطر ندارد.و در حالى که تعداد سواران آنان از سى و دو نفر بیشتر نمى‏شد به لشگر بى‏شمار دشمن تاختند و قهرمانانه جنگیدند.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EAEE1.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ