سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها! دوستی ات را محبوب ترین چیزها برایم قرار ده، ترس از خودت را ترس آورترین چیزها نزدم قرار ده وبا شوق به دیدارت، نیازهای دنیایی را از من بِبُر . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
جمعه 86 خرداد 11 , ساعت 12:37 عصر

 

بر اساس وصیت آن حضرت فرزندان ارجمندش به پا خاستند تا شبانه آن نازنین بدن را غسل دهند و کفن کنند و به خاک سپارند.

هنگامى که لباس او را درآوردند، در سراپاى پیکر پاکش اثر زخم‏هاى بى‏شمارى دیده مى‏شد که در میدان‏هاى گوناگون جهاد بر آن حضرت وارد آمده و پس از بهبود اثر آنها مانده بود .

امام حسن پیکر پاک پدر را مى‏شست و امام حسین آب مى‏ریخت و آن نازنین بدن به گونه‏اى شگفت آور به خودى خود مى‏گردید و نیاز به گردانیدن دیگرى نداشت! چرا که فرشتگان آن را مى‏گردانیدند و بوى خوش آن پیکر پاک از عطر مشک و عنبر نیز دل انگیزتر بود.

پس از پایان یافتن مراسم غسل، امام مجتبى خواهرش زینب را صدا زد و از او خواست تا باقى مانده حنوط پیامبر را بیاورد. هنگامى که آن را آورد و گشود بوى دل انگیز آن، همه شهر را پر کرد. پس از برنامه حنوط، آن نازنین بدن را با پنج قطعه کفن پوشاندند و بر تابوت قرار دادند و پسران ارجمندش حسن و حسین عقب تابوت را گرفتند، که به ناگاه دیدند، همان‏گونه که خود فرموده بود، جلو تابوت به وسیله کسانى که دیده نمى‏شدند، بلند شد و حرکت کرد و از کنار هیچ درختى نگذشتند جز این که دیدند در برابر آن تابوت و آن پیکر پاک به نشان گرامیداشت سر تعظیم فرود مى‏آورد!

شهر یکپارچه در ماتم فرورفته بود و از آن میان بانوان هاشمى که در جریان کار بودند، در حالى که بر سر و سینه مى‏زدند و شیون مى‏کردند به دنبال تابوت حرکت کردند؛ اما حضرت مجتبى از آنان خواست تا آهسته و بى‏صدا به خانه‏هاى خویش بازگردند، چرا که برنامه این بود که آن نازنین بدن شبانه به خاک سپرده شود و براى مدتى آرامگاه آن حضرت نیز ناشناخته بماند.

با دستور امام حسن، جز فرزندان امیرمؤمنان و شمارى از یاران خاص آن حضرت، همه برگشتند و آن تابوت بر دوش جبرئیل و میکائیل و حسن و حسین از کوفه دور شد و به سوى نجف رهسپار گردید.

در نقطه‏اى از آن سرزمین، جلو تابوت به زمین آمد و فرزندان آن حضرت نیز عقب آن را بر زمین نهادند و امام حسن همان‏گونه که پدر سفارش فرموده بود بر آن پیکر پاک نماز خواند .

پس از نماز، تابوت را کنار زدند و با جابه‏جا کردن خاک، آرامگاهى ساخته و پرداخته یافتند که سنگ نوشته‏اى نشان مى‏داد که آن قبر را حضرت نوح براى بنده برگزیده و شایسته کردار خدا، على (ع) آماده ساخته است.

هنگامى که بر آن شدند تا آن پیکر مقدس را به درون قبر برند، نداى نداگرى را از آسمان شنیدند که مى‏گفت:

«انزلوه الى التربة الطاهرة، فقد اشتاق الحبیب الى الحبیب»

آن نازنین بدن را به سوى این تربت پاک فرود آورید که دوست در شور و شوق دوست است!

و بدین سان آن پیکر پاک، پیش از سپیده دم به خاک سپرده شد و همان گونه که خود وصیت فرموده بود قبر منورش را نهان ساختند تا از کینه کور گماشتگان تعصب و خرافه و دشمنى ددمنشانه خوارج و دیگر تبهکاران در امان بماند.

در این مورد آورده‏اند که «حجاج» در زمان سلطه شرربارش بر عراق، هزاران قبر را در اندیشه یافتن پیکر پاک امیرمؤمنان شکافت، اما آن را نیافت و آن آرامگاه، تا روزگار هارون جز بر فرزندان او و برخى از دوستداران ویژه‏اش ناشناخته بود.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EADD3.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ