در روز نوزدهم ماه مبارک رمضان سال چهلم هجرى، توطئه شوم خوارج به اجرا درآمد و مولی الموحدین، امیرالمؤمنین(ع)درحالی که نماز صبح را در مسجد کوفه می خواند، توسط عبدالرحمن بن ملجم مرادی لعنةالله علیه به وسیله شمشیری زهرآلود مورد حمله قرارگرفت و فرق مبارکش شکافته شد و در روز بیست ویکم همین ماه به فیض عظمای شهادت نایل آمد و پس از آن روز، حسن بن على بن ابی طالب(ع)عهده دار مسؤولیت سنگین زعامت و رهبری امت اسلامی در آن موقعیت حسّاس گردید.
ابن ابی الحدید معتزلی از قول هبیرة بن(1)مریم که شاهد و ناظر بر حوادث و قضایای مختلف از جوانب گوناگون بوده است می نویسد:.
پس از شهادت مظلومانه مولای متقیان علی بن أبی طالب(ع)در روز بیست ویکم ماه رمضان چهلم هجرت، بسیاری از مردم کوفه و دیگر ممالک اسلامی متوجه توطئه عظیم خوارج گردیدند، از آن جهت بدون کم ترین تأمل، پس از اعلان شهادت، بزرگ ترین اجتماع در کوفه در جلو خانه آن حضرت به وجود آمد. مردم جهت شنیدن آخرین اخبار و مطالب نسبت به امام شهیدشان در مسجد کوفه اجتماع نمودند، در آن هنگام، فرزند فرزانه اش امام حسن مجتبی(ع)به میان مردم آمد و جهت بیان مطالبى، بر فراز منبر مسجد کوفه رفت، وقتی خواست سخن گفتن آغاز کند، اشگ از دیدگانش سرازیر شد و بغض گلویش را فشرد، اندکی صبرکرد و پس از حمد و ثنای پروردگار فرمود:.
(در شبی که گذشت، مردی از جهان رخت بربست که در میان پیشتازان به اسلام هیچ فردی جز رسول خدا(ص)بر او سبقت نگرفت، او در کنار پیامبر خدا(ص)جهاد کرد و پرچمی را که پیامبر به او داده بود بر دوش کشید، درحالی که جبرئیل(ع)او را از سمت راست و میکائیل(ع)از سمت چپ همراهی و حمایت می نمودند. او از جبهه کارزار روی برنمی گرداند تا این که خداوند پیروزی را نصیبش می کرد. او در شبی به جوار رحمت الهی رفت که قرآن در آن شب بر رسول خدا(ص)فرودآمد و عیسی بن مریم(ع)به آسمان عروج کرد و یوشع بن نون نیز به شهادت رسید.).
امام مجتبی(ع)ضمن تجلیل و ذکر فضایل پدر بزرگوارش از او با لقب های خاتم الوصیین، وصی خاتم النبیین وامیرالصدیقین والشهدا یاد کرد، در ادامه مطالبشان فرمودند:.
(پدر من از دارایی و اموال دنیا (اموال شخصى) دینار و درهمی باقی نگذارد، مگر هفتصد درهمی که از عطاى(2) او کنار گذاشته شده تا برای خانواده خود خدمتگزاری بگیرد. ابن اثیر آن را هفتصد یا هشتصددرهم می نویسد.)(3).
سپس بغض گلویش را گرفت، اشگ هایش جاری شد، مردم نیز به همراه او گریستند. بعد چنین فرمود:.
(ای مردم! هرکس مرا می شناسد که می شناسد و اگر کسی نمی شناسد، بداند که من حسن بن علی فرزند رسول خدا(ص)هستم من فرزند بشیر و نذیرم. فرزند کسی هستم که شما را به خدا دعوت می نمود و چراغ راه هدایت بود. رسالت و پیامبری اش رحمت برای جهانیان بود. من از اهل بیتی هستم که خداوند منّان آنان را از هرگونه آلودگی منزه گردانید و طهارت واقعی را نصیب آنان نمود. جبرائیل بر آن خانواده اهل بیت فرودآمد و از آن جا به آسمان ها عروج کرد. من از خانواده ای هستم که خداوند دوستی و ولایتشان را بر هرکسی واجب نمود و فرمود: (قُلْ لاأَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إلاَّ المَوَدَّةَ فِى القُرْبی وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیها حُسْناً)(4) انجام حسنه، دوستی و پیروی ما اهل بیت(ع)می باشد.(5).
سخنان امام مجتبی(ع)مردم را چنان متأثرنمود که اشگ بر گونه هایشان جاری شد، آنان بر مظلومیت و عظمت علی(ع)می اندیشیدند و بر سرنوشت خویش نگران بودند ولیکن سخنان آن حضرت آنان را دگرگون کرد، همچنین آرامش و اطمینان او به مردم روحیه ای داد که زمزمه بیعت با حسن بن علی بن ابى طالب(ع)در میانشان مطرح گردید.
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EADD2.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]