سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چون پاسخها فراوان و پریشان شود، پاسخ درست پنهان ماند . [امام علی علیه السلام]
 
سه شنبه 86 خرداد 8 , ساعت 11:40 صبح

 

پیامبر اسلام در سال هفتم هجرت تصمیم به خلع سلاح یهودیان خیبر گرفت.انگیزه پیامبر در این اقدام دو امر بود:

1- خیبر به صورت کانون توطئه و فتنه بر ضد حکومت نوبنیاد اسلامى در آمده بود و یهودیان این قلعه بارها با دشمنان اسلام در حمله به مدینه همکارى داشتند،بویژه در جنگ احزاب نقش مهمى در تقویت‏سپاه احزاب داشتند.

2- گرچه در آن زمان ایران و روم به صورت دو امپراتورى بزرگ،با یکدیگر جنگهاى طولانى داشتند،ولى ظهور اسلام به صورت یک قدرت سوم براى آنان قابل‏تحمل نبود،ازینرو هیچ بعید نبود که یهودیان خیبر آلت دست کسرى یا قیصر گردند و با آنها براى کوبیدن اسلام همدست‏شوند و یا همانطور که مشرکان را بر ضد اسلام جوان تشویق کردند،این دو امپراتورى را نیز براى درهم شکستن قدرت این آیین نوخاسته تشویق کنند.

این مسائل پیامبر را بر آن داشت که با هزار و ششصد نفر سرباز رهسپار خیبر شود.

قلعه‏هاى خیبر داراى استحکامات بسیار و تجهیزات دفاعى فراوان بود و مردان جنگى یهود بشدت از آنها دفاع مى‏کردند.

با مجاهدتها و دلاوریهاى سربازان ارتش اسلام قلعه‏ها یکى پس از دیگرى اما به سختى و کندى سقوط کرد ولى دژ«قموص‏»که بزرگترین دژ و مرکز دلاوران آنها بود،همچنان مقاومت مى‏کرد و مجاهدان اسلام قدرت فتح و گشودن آن را نداشتند و سردرد شدید رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مانع از آن شده بود که خود پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در صحنه نبرد شخصا حاضر شود و فرماندهى سپاه را بر عهده بگیرد،ازینرو هر روز پرچم را به دست‏یکى از مسلمانان مى‏داد و ماموریت فتح آن قلعه را به وى محول مى‏کرد ولى آنها یکى پس از دیگرى بدون اخذ نتیجه باز مى‏گشتند.روزى پرچم را به دست ابو بکر و روز بعد به عمر داد و هر دو نفر بدون اینکه پیروزى به دست آورند به اردوگاه ارتش اسلام بازگشتند.

تحمل این وضع براى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بسیار سنگین بود.حضرت با مشاهده این وضع فرمود:«فردا این پرچم را به دست کسى خواهم داد که خداوند این دژ را به دست او مى‏گشاید;کسى که خدا و رسول خدا را دوست مى‏دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست مى‏دارند» (1) .آن شب یاران پیامبر اسلام در این فکر بودند که فردا پیامبر پرچم را به دست چه کسى خواهد داد؟هنگامى که آفتاب طلوع کرد سربازان ارتش اسلام دور خیمه پیامبر را گرفتند و هر کدام امیدوار بود که حضرت پرچم را به دست او دهد.در این هنگام پیامبر فرمود:

على کجاست؟عرض کردند:به درد چشم دچار شده و به استراحت پرداخته است.پیامبر فرمود:على را بیاورید.وقتى على علیه السلام آمد،حضرت براى شفاى چشم او دعا کرد و به برکت دعاى پیامبر ناراحتى على علیه السلام بهبود یافت.آنگاه پرچم را به دست او داد.

على علیه السلام گفت:

یا رسول الله آنقدر با آنان مى‏جنگم تا اسلام بیاورند.پیامبر فرمود:به سوى آنان حرکت کن و چون به قلعه آنان رسیدى،ابتداءا آنان را به اسلام دعوت کن و آنچه در برابر خدا وظیفه دارند(که از آیین حق الهى پیروى کنند)به آنان یادآورى کن.به خدا سوگند اگر خدا یک نفر را به دست تو هدایت کند،بهتر از این است که داراى شتران سرخ موى باشى. (2) ، (3) على علیه السلام رهسپار این ماموریت‏شد و آن قلعه محکم و مقاوم را با شجاعتى بى‏نظیر فتح نمود.

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACFLA.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ