سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردى انتخاب شود وسپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب یکباره بر خانه محمد صلى الله علیه و آله و سلم هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده مىشدند وهم خون او در میان قبایل عرب پخش مىشد ولذا خاندان هاشم نمىتوانستبا تمام قبایلى که در ریختن خون وى شرکت کرده بودند به خونخواهى ومبارزه برخیزند.
فرشته وحى پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت ودستور الهى را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند.
شب مقرر فرا رسید.مکه ومحیط خانه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم در تاریکى شب فرو رفته بود. ماموران مسلح قریش هر یک از سویى به جانب خانه رسول خدا روى آوردند.اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیرى خانه را ترک کرده، در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است ودر بستر خود آرمیده است. براى اجراى این نقشه لازم بود که فرد جانبازى در بستر او بخوابد وروانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادى که نقشه قتل او را کشیدهاند تصور کنند که او هنوز خانه را ترگ نگفته است ولذا توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود واز راه عبور ومرور افراد در کوچه وبیرون مکه جلوگیرى نکنند. اما کیست که از جان خود بگذرد ودر خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار، لابد کسى است که پیش از همه به وى ایمان آورده است واز آغاز بعثت، پروانهوار، گرد شمع وجود او گردیده است. آرى، این شخص شایسته کسى جز حضرت على علیه السلام نیست واین افتخار باید نصیب وى شود.
از این رو، پیامبر رو به حضرت على کرد وگفت:مشرکان قریش نقشه قتل مرا کشیدهاند وتصمیم گرفتهاند که به طور دسته جمعى به خانه من هجوم آورند ومرا در میان بستر بکشند. از این جهت از طرف خدا مامورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابى وآن پارچه سبز را به خود بپیچى تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانهام ودر بسترم آرمیدهام ومراتعقیب نکنند. وحضرت على علیه السلام در اطاعت امر رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از آغاز شب در بستر آن حضرت آرمید.
چهل نفر آدمکش اطراف خانه پیامبر رامحاصره کرده بودند واز شکاف در به داخل مىنگریستند ووضع خانه را عادى مىدیدند وگمان مىکردند که پیامبر در بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند وآنچنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش مورى از نظر آنان مخفى نمىماند.
اکنون باید دید که پیامبر اکرم، با این مراقبتشدید، چگونه خانه را ترک گفت.
بسیارى از سیره نویسان بر آنند که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در حالى که آیاتى از سوره یس را قرائت مىکرد (1) صف محاصره کنندگان را شکافت وآنچنان ازمیانشان عبور کرد که احدى متوجه نشد.امکان این مطلب قابل انکار نیست; چه هرگاه مشیت الهى بر این تعلق گیرد که پیامبر خود را از طریق اعجاز وبه طور غیر عادى نجات دهد، هیچ چیز نمىتواند مانع از آن شود. ولى سخن اینجاست که قراین زیادى حکایت مىکند که خدا نمىخواست پیامبر خود را از طریق اعجاز نجات بخشد، زیرا در این صورت لازم نبود که حضرت على در بستر پیامبر بخوابد وخود پیامبر به غار «ثور» برود وسپس با زحمات زیادى راه مدینه را در پیش گیرد.
برخى نیز مىگویند هنگامى که پیامبر از خانه خارج شد همه آنان را خواب ربوده بود وپیامبر از غفلت آنان استفاده کرد. ولى این نظر دور از حقیقت است وهرگز شخص عاقل باور نمىکند که چهل آدمکش که خانه را براى این محاصره کرده بودند که پیامبر از خانه بیرون نرود تا در وقت مناسب او را بکشند، ماموریتخود را آنچنان سرسرى بگیرند که همگى با خیال آسوده بخوابند!
ولى بعید نیست،همان طور که برخى نوشتهاند، پیامبر پیش از گرد آمدن تروریستها، خانه را ترک گفته بود. (2)
یورش به خانه وحى
ماموران قریش، در حالى که دستهایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظهاى بودند که همگى به خانه وحى یورش آورند وخون پیامبر را که در بسترش آرمیده استبریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مىنگریستند واز فرط فرح در پوست نمىگنجیدند وتصور مىکردند که به زودى به آخرین آرزوى خود خواهند رسید. ولى على علیه السلام، با قلبى مطمئن وخاطرى آرام، در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود، زیرا مىدانست که خداوند پیامبر عزیز خود رانجات داده است.
دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند، ولى به عللى از این تصمیم منصرف شدند وسرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند وماموریتخود را انجام دهند. پردههاى تیره شب به کنار رفت وصبح صادق سینه افق را شکافت. ماموران با شمشیرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانه پیامبر هجوم آوردند واز اینکه در آستانه تحقق بزرگترین آرزوى خود بودند از شادى در پوستخود نمىگنجیدند، اما وقتى وارد خوابگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم شدند حضرت على علیه السلام را به جاى پیامبر یافتند.خشم وتعجب سراپاى وجود آنان را فرا گرفت. رو به حضرت على کردند وپرسیدند محمد کجاست؟! فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من مىخواهید؟ در این موقع، از فرط عصبانیتبه سوى حضرت على علیه السلام حمله بردند واو را به سوى مسجد الحرام کشیدند، ولى پس از بازداشت مختصرى ناگزیر آزادش ساختند ودر حالى که خشم گلوى آنان را مىفشرد تصمیم گرفتند که از پاى ننشینند تا جایگاه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم را کشف کنند. (3)
قرآن مجید براى اینکه این فداکارى بى نظیر در تمام قرون واعصار جاودان بماند، در طى آیهاى جانبازى حضرت على علیه السلام را مىستاید واو را از کسانى مىداند که جان به کف در راه کسب رضاى خدا مىشتابند:
ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤوف بالعباد . (بقره:207)
برخى از مردم کسانى هستند که جان خود را براى تحصیل رضاى خداوند از دست مىدهند; وخداوند به بندگان خود رؤوف ومهربان است.
منبع:
http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EACEG.htm
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
احادیث امام سجاد (ع)
احادیث امام حسین (ع)
احادیث امام حسن (ع)
احادیث حضرت زهرا (س)
احادیث حضرت رسول (ص)
زندگینامه 14 معصوم
حضرت فاطمه(س)
امام باقر(ع)
احادیث امام محمد باقر (ع)
احادیث امام جعفر صادق (ع)
مقام قرآن(دین شناسی)
احادیث امام موسی کاظم (ع)
احادیث امام رضا (ع)
احادیث امام جواد (ع)
[همه عناوین(1518)][عناوین آرشیوشده]