سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اى اسیران آز باز ایستید که گراینده دنیا را آن هنگام بیم فرا آید که بلاهاى روزگار دندان به هم ساید . مردم کار ترتیب خود را خود برانید و نفس خود را از عادتها که بدان حریص است باز گردانید [نهج البلاغه]
 
یکشنبه 86 خرداد 6 , ساعت 12:41 عصر

 

پیش از این در تاریخ زندگانى پیامبر بزرگوار اسلام در حوادث سال سوم هجرت ذکر شد که سبط اکبر آن حضرت،امام حسن(ع)،در سال سوم به دنیا آمد،و مشهور آن است که این مولود فرخنده در شب نیمه ماه رمضانـبهترین ماههاى خداـمتولد شده،و البته در این باره در کتابهاى شیعه و سنت اقوال دیگرى هم نقل شده که خلاف مشهور است (1) .

داستان ولادت و مراسم نامگذارى

و اما داستان ولادت به گونه‏اى که در روایات شیخ صدوق(ره)در امالى و علل و عیون اخبار الرضا(ع)و روایات دیگر محدثین شیعه و اهل سنت آمده و از امام سجاد(ع)روایت شده این گونه است که فرمود:

چون فاطمه(س)فرزندش حسن را به دنیا آورد،به پدرش على(ع)عرض کرد:نامى براى او بگذار،على (ع)فرمود:من چنان نیستم که در مورد نامگذارى او به رسول خدا پیشى گرفته و سبقت جویم.در این وقت رسول خدا(ص)بیامد،و آن کودک را در پارچه زردى پیچیده،به نزد آن حضرت بردند.حضرت فرمود:مگر من به شما نگفته بودم که او را در پارچه زردنپیچید؟سپس آن پارچه را به کنارى افکند و پارچه سفیدى گرفته و کودک را در آن پیچید،آنگاه رو به على(ع)کرده فرمود:آیا او را نامگذارى کرده‏اى؟

عرض کرد:من در نامگذارى وى به شما پیشى نمى‏گرفتم!

رسول خدا(ص)فرمود:من هم در نامگذارى وى بر خدا سبقت نمى‏جویم!

در این وقت خداى تبارک و تعالى به جبرئیل وحى فرمود که براى محمد پسرى متولد شده،به نزد وى برو و سلامش برسان و تبریک و تهنیت گوى و به وى بگو:براستى که على نزد تو به منزله هارون است از موسى،پس او را به نام پسر هارون نام بنه!

جبرئیل از آسمان فرود آمد و از سوى خداى تعالى به وى تهنیت گفت و سپس اظهار داشت:خداى تبارک و تعالى تو را مأمور کرده که او را به نام پسر هارون نام بگذارى.رسول خدا(ص)پرسید :نام پسر هارون چیست؟عرض کرد:«شبر».فرمود:زبان من عربى است؟عرض کرد:نامش را«حسن»بگذار،و رسول خدا(ص)او را حسن نامید... (2)

و در برابر این روایت،روایات دیگرى هم در کتابهاى علماى شیعه و اهل سنت آمده که چون حسن(ع)به دنیا آمد،على(ع)او را«حرب»نامید،و چون رسول خدا(ص)اطلاع یافت به على(ع)دستور داد آن نام را به«حسن»تغییر دهد... (3)

و یا اینکه على(ع)نام این نوزاد را«حمزه»گذارد و چون حسین به دنیا آمد نام او را«جعفر»گذارد،و پس از آن رسول خدا(ص)على(ع)راطلبیده و به او فرمود:به من دستور داده شده که نام این فرزند خود را تغییر دهم،سپس به على(ع)دستور داد که نام آن دو را«حسن»و«حسین»بگذارد،و على(ع)نیز به دستور آن حضرت عمل کرد... (4)

ولى همان گونه که صاحب کشف الغمه گفته است،این مطلب بعید به نظر مى‏رسد،و خلاف مشهور و ضعیف است،و مشهور همان است که در روایت بالا ذکر شد،و باقر شریف در کتاب حیاة الحسن این گونه روایات را از موضوعات و جعلیات دانسته و دلیلهایى بر این مطلب ذکر کرده که بهتر است براى اطلاع بیشتر به همان کتاب مراجعه نمایید. (5)

و در روایات بسیارى از طریق اهل سنت آمده که این دو نام شریف«حسن»و«حسین»در جاهلیت سابقه نداشته و از نامهاى بهشتى است،و متن یکى از آن روایات که طبرى در کتاب ذخائر العقبى روایت کرده،این گونه است که عمران بن سلیمان گفته:

«الحسن و الحسین اسمان من اسماء اهل الجنة،ما سمیت بهما فى الجاهلیة» (6)

(حسن و حسین دو نام از نامهاى اهل بهشت است که در زمان جاهلیت سابقه نداشته است.)

انجام مراسم دینى و سنتهاى مذهبى

از جمله سنتهاى اسلامى درباره نوزاد،گفتن اذان و اقامه در گوش راست و چپ اوست که رسول خدا(ص)این سنت را درباره این نوزاد عزیز انجام داد،و پس از اینکه او را به دست آن حضرت دادند،در گوش راستش‏اذان و در گوش چپ او اقامه گفت (7) .

و نیز براى نوزاد جدید عقیقه کرد(یعنى گوسفندى براى او قربانى کرد (8) و یک ران آن را به قابله داد،و در برخى از روایات است که این کار را در روز هفتم انجام داد (9) .

و در روایت کلینى(ره)در کافى این گونه است که پس از عقیقه این دعا را خواند:

«...بسم الله عقیقة عن الحسن»(به نام خدا این عقیقه‏اى است از حسن...)

و به دنبال آن نیز این دعا را خواند:

«اللهم عظمها بعظمه،و دمها بدمه،و شعرها بشعره،اللهم اجعله وقاءا لمحمد و آله» (10)

(خدایا استخوان آن در برابر استخوان این نوزاد،و گوشتش در برابر گوشت وى،و خونش در برابر خون او،و مویش در برابر موى او،خدایا آن را وسیله حفاظتى براى محمد و خاندانش قرار ده .)

و همچنین رسول خدا(ص)دستور داد موى سر نوزاد را در روز هفتم بتراشند و هم وزن آن نقره صدقه دهند،و سپس بر سر نوزاد«خلوق»ـکه نوعى عطر مخلوط بودهـمالید،و به دنبال آن به عنوان مذمت از رسم و شیوه معمول آن زمان که خون بر سر نوزاد مى‏مالیدند به اسماء که راوى حدیث است فرمود:«یا اسماء الدم فعل الجاهلیة»

(اى اسماء مالیدن خون بر سر نوزاد از کارهاى زمان جاهلیت است!)

و در پاره‏اى از روایات اهل سنت آمده که در روز هفتم مراسم ختنه نوزاد نیز انجام شد (11) ،ولى ظاهر روایات شیعه آن است که از جمله مختصات ائمه دین(ع)آن بوده که«مختون»(یعنى ختنه شده)به دنیا مى‏آمدند،جز آنکه به عنوان استحباب و سنت،صورتى (12) از این کار را انجام مى‏دادند... (13)

و از جمله سنتهاى نوزاد در اسلام تعویذ او به دعاست،یعنى براى سلامتى و حفظ او از چشم زخم و شیاطین جنى و انسى به وسیله خواندن یا نوشتن دعا او را در پناه خدا قرار داده و به خدا مى‏سپارند.

و طبق روایات بسیارى که در کتابهاى شیعه و اهل سنت آمده،رسول خدا(ص)دو فرزند خود حسن و حسین(ع)را به این دعا تعویذ فرمود:

«اعیذ کما بکلمات الله التامة من کل شیطان وهامة و من کل عین لامة» (14)

(شما را پناه مى‏دهم به کلمات تامه و کامله پروردگار از هر شیطان بدخواهى و از هر چشم زخمى.)

و در روایت دیگرى است که این گونه مى‏فرمود:

«اعیذ کما من عین العاین و نفس النافس» (15)

(شما را پناه مى‏دهم از چشم چشم زن،و نفس نفس زن.)

کنیه و القاب

و از جمله آداب و سنتهاى ولادت نوزاد پس از نامگذارى،تعیین کنیه‏براى اوست که طبق حدیثى،امام باقر(ع)فرمود:

«انا لنکنى اولادنا فى صغرهم مخافة النبز ان یلحق بهم» (16)

(ما براى فرزندانمان در کودکى کنیه قرار مى‏دهیم،از ترس آنکه مبادا در بزرگى دچار لقبهاى ناخوشایند گردند.)

و کنیه آن حضرت بر طبق روایات بسیارى«ابو محمد»بوده و کنیه دیگرى نداشته است.

و اما القاب آن حضرت بدین شرح است:سبط،زکى،مجتبى،سید،تقى،طیب،ولى...

و مرحوم اربلى در کتاب کشف الغمة پس از نقل کنیه و القاب آن حضرت از روى کتابهاى اهل سنت گفته است:مشهورترین این القاب«تقى»است و بهترین و شایسته‏ترین آنها همان است که رسول خدا(ص)او را بدان ملقب فرمود و آن«سید»است. (17)

نگارنده گوید:ظاهرا نظر مرحوم اربلى به روایتى است که راویان اهل سنت و دیگران از ابوبکر روایت کرده‏اند که گوید:شنیدم از رسول خدا(ص)در حالى که بر فراز منبر بود و امام حسن (ع)در کنار او نشسته بود که گاه به مردم نگاه مى‏کرد و گاه به فرزندش حسن(ع)و سپس مى‏فرمود :

«ان ابنى هذا سید و لعل الله ان یصلح به ما بین فئتین عظیمتین» (18)

(این پسرم«سید»است و امید است خداوند به وسیله او میان دو گروه بزرگ را اصلاح کند.)

و جالب اینجاست که ابن اثیر جزرى به دنبال ذکر این حدیث گوید:«و اى شرف اعظم من شرف من سماه رسول الله(ص)سیدا» (19)

(چه شرفى بالاتر از شرافت کسى که رسول خدا(ص)او را«سید»بنامد.)

منبع:

http://www.hawzah.net/Per/E/do.asp?a=EABFB2.htm



لیست کل یادداشت های این وبلاگ